دل بر آئینه مَبَند!
که پُر از زَنگار است
و به آبادی نیز
که همه آوار است
زِ کِه می پُرسی
که کجاست
ناکجا آبادَت ؟
راهِ رفتن بسته
همه جا دیوار است
مَردُمانِ این شهر
هَمِگان در خواب اَند
و عروسک هایی
بَر دَرِ ارباب اَند
و دهان ها همه باز
نه برایِ گفتن
که برایِ خوردن …
Sartrouville
22/Sep/2016