پایِ “خود” و “اندیشه” مان در اسارت و زنجیر “ایسم” است،
رادیکالیسم، کاپیتالیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم و …. هزار و یک جور “ایسم”.
هنوز واژۀ “آزادی” را به معنا و مفهوم اصیل آن درک نکرده ایم.
و هنوز نمی دانیم پدیده ای را که فاقد آنیم چطور می توانیم برای جامعه ای دربند به ارمغان آوریم.
هر گاه به مبارزه با اسارت های خود و درون و اندیشه مان برخاستیم و هرگاه زنجیر از پای روح و روان و اندیشه های اسیر “ایسم” مان برداشتیم …
هر گاه “خودِ” خود را به جرم مبارزه با آزادی به محاکمه کشاندیم
و هرگاه در درون خویش آزادی را احساس کردیم و نفس به آزادی کشیدیم
آنگاه می توانیم “آزاده وار” پرچمدار دانایی و آزادگی و آزادی باشیم و جامعۀ دربند را به سمت و سوی آزادی رهنمون شویم.
که مسیر و فرآیند آزادی از درون است به برون، از “خودِ” خود است به “جامعۀ” خود.
به سوی “آزادی درون زاد” …