غمگسار
اکتبر 25, 2016
یافتی ؟
اکتبر 26, 2016

اسارت

چَشم بُگشا

روی بَر بَند

که در این خانه

کسی مَحرَم نیست.

تو اگر مَحرَمِ رازی خواهی

تو اگر دستِ نیازی خواهی

در این خانه مَجوی

اهلِ این خانه همه حیرانند

پای در گِل مانده و سرگردانند

فکر و اندیشۀ فرداها را

در دل اَت مخفی کن

کوله بارِ سَبُکِ زندگی اَت

بر پشت بِنِه

پای در راه گذار

سویِ آزادی رو!

پشتِ سر

ناکجا آباد است.

پیچ و خم خواهی داشت

بیش و کم خواهی داشت

خار در پای و

رنج و غم خواهی داشت

لیک

روح و اندیشۀ تو آزاد است

گیسوان اَت

رها در باد است.

بِگُذار

دل و جان اَت

هوایی بِخورَد

و بنوش

جامی از آزادی

تا بفهمی

که اسارت مرگ است …

 

Sartrouville

Oct/2016