اشتباه استراتژیک
می 30, 2016
اتحادیه اروپا – چالشی جدید
ژوئن 10, 2016

استبداد

انتخاب محمد یزدی، یکی از اصولگرایان تندرو نظام اسلامی، انتخابات اخیر مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و همچنین ریاست این دو مجلس، بهانه کاوشی شد در نوشتارهای برخی از سیاسی نویسانی که هرچند در جذب خوانندگان و مخاطبانی بسیار، موفق بوده اند و وجهه ای نیز در جمع اهل قلم دارند ، اما طی سالهای پس از انتخابات 88، به دلایلی چند، هنوز از درک صحیح و واقعی استبداد و خودکامگی عاجز مانده اند و هنوز بر این باورند که میتوان حکومت های دیکتاتوری را، بخصوص دیکتاتوری مذهبی را با مبارزات مدنی وادار به تسلیم و پذیرفتن اصلاحات کرد. ذکر چند نکته در این مورد شاید بتواند راهگشا باشد.

۱ – گروه سنی برخی از دوستان اهل قلم در محدوده ای است که با مشخصات حکومت های خود کامه یا از طریق مطالعات تاریخی و یا از طریق شنیده ها و نقل قول ها آشنا شده اند و مشخصا هیچگاه قادر به لمس معنا و مفهوم دیکتاتوری نبوده اند. بکاربردن واژگان سیاسی در نوشتاری زیبا و روان و جذب مخاطب بسیار، نمایانگر شناخت حقیقی نویسنده از سوژه مورد نظر نیست. برای این گروه، تعریف استبداد به همان سختی و گاهی اوقات ناممکنی تعریف رنگ برای یک نابینای مادرزاد است. گرچه حکومت اسلامی، مدت هاست که با گذر از استبداد، به مرحله ای از فاشیزم رسیده که حتی بکار بردن واژه استبداد و خودکامگی تا حدی بسیار زیاد کاربرد خود را برای تعریف این حکومت از دست داده است.
به عنوان یک قلم به دست، باید بدانیم چه مینویسیم، مخاطبمان کیست و تاثیر نوشتارمان بر مخاطب چیست. رسالت یک نویسنده سیاسی ایجاب میکند که هویت حقایق را آنطور که هست برای خواننده آشکار کند نه آنطور که خود میخواهد باشد. کارزار سیاسی، صحنه تجلی حقایق و واقعیت های موجود ملی و جهانی است، اما اگر میخواهیم مسیر و پایان داستان، آنطور باشد که ما می پسندیم، بهتر است به رمان نویسی روی آوریم.

۲ – برخی از سیاسی نویسان نیز، به دلیل آنکه از طریق قلم زدن برای جریاناتی خاص، روزگار میگذرانند، به ناچار، نوشتارشان نیز خط و خطوط خاصی را دنبال کرده و باید نظر کارفرما ! را تامین کنند. عنوان این گروه نیز از ” قلم به دست” به “قلم به مزد” تغییر میکند.

۳ – اولین و مهمترین عامل و رکن پدید آورنده و منسجم کننده مبارزات مدنی، وجود رهبری دارای خصوصیات کاریزماتیک و واجد وجهه ملی است. وجهه ملی از آن جهت که قابلیت گرد آوری گروههای مبارز را با افکار متفاوت و گاه متضاد در یک جبهه متحد داشته باشد. همین نکته نیز سوآلی است اساسی و خلایی است که هنوز پاسخی برای آن نیافته ام .
انتخابات 88 زمانی طلایی برای وحدت ملی مبارزان مدنی بود، حضور و اتحاد چند میلیونی و بی سابقه مردم، از هر گروه و عقیده ای، بهترین زمان برای به بار نشستن مطالبات مردم از طریق مبارزات مدنی بود که متاسفانه میرحسین نتوانست و به اعتقاد من، نخواست که از آن به نحو احسن استفاده کند. میگویم نخواست، چون به خوبی دریافته بود که جو غالب بر جمعیت حاضر در خیابان ها و شعارهای تند ضد حکومتی آنان، جو براندازی است و او نیزبه نوعی دلبسته “دوران طلایی” امام خمینی بود.

۴ – یکی از اشتباهات رایج در نوشتارها و تحلیل های سیاسی، اعتقاد به معاندت و مخالفت آیت الله خامنه ای با اصلاحات است.
خامنه ای بهتر از هرکسی میداند که کشور و نظام جمهوری اسلامی نیازمند اصلاحات است، اما از این نکته هم به خوبی آگاه است که کشور، برای برآورده کردن مطالبات مردم، نیازمند به اصلاحاتی بسیار عمیق و اساسی است و تن دادن به اصلاحات عمیق، گام گذاشتن بر روی اولین پله از نردبانی است که انتهای آن به سقوط رژیم می انجامد.

۵ – درتحلیل های خام، از دعوت رهبری از مردم برای شرکت درانتخابات ریاست جمهوری و حضور قابل توجه رای دهندگان مخالف در انتخابات، به عنوان عقب نشینی اصولگرایان تندرو و پیروزی نسبی اصلاحات یاد می شد (و می شود) و حتی برخی، پا را فراتر نهاده و خوشباورانه صحبت از تغییرات اساسی و استحاله فکری روحانی به میان آوردند.
در این میان ، پارامترهای تعیین کننده این انتخاب که مهمترین آنها فشارهای شدید و خرد کننده اقتصادی در اجماع جهانی علیه حکومت اسلامی بوده، نادیده گرفته شده است. چنانکه پس از گذشت نزدیک به سه سال، هنوز از به عمل در آمدن شعارهای اصلی روحانی خبری نیست و حتی برخی اوقات بطور تلویحی از ناتوانی در انجام آن سخن می گوید که نمونه بارز آن آزادی موسوی، رهنورد و کروبی است. فرآیندی که از ابتدا نیز، به دلیل نداشتن ابزارهای لازم، به راحتی قابل پیش بینی بود. ماموریت روحانی نیز در این میان، از بعد خارجی، مصالحه و توافق با قدرت های جهانی برای رفع تحریم های فلج کننده و از بعد داخلی تلطیف فضای متشنج بین دولتمردان و مردم است بدون آنکه تغییری درارکان قدرت رخ دهد.

۶ – لازمه تعامل و یا حتی تقابل با هر حکومتی، شناخت پایگاه ایدئولوژیک و فرهنگی آن است و همین فرهنگ است که رفتار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن را شکل میدهد . چنین شناختی کمک میکند به پیش بینی عکس العمل آن در قبال مردمی که خواهان تغییرند و این دومین رکن لازمه اعتراضات مدنی است. دانستن زبان حکومت، مهمترین رکن تعامل و تقابل موثر با آن است

چونکه با کودک سر و کارت فتاد *** پس زبان کودکی باید گشاد
(مولانا )

نتیجه گیری مناسب از اعتراضات مدنی در برابر حکومتی که حتی به قوانین خود ساخته نیز پایبند نیست و این بی قانونی به جایی رسیده که نهادهای غیر رسمی و غیر مسئول و فراقانونی، دولت قانونی را تحت تسلط خویش دارند و به صورت محسوس و غیر محسوس کنترل تمامی شریان ها و گلوگاه های اقتصادی، سیاسی و نظامی را در دست گرفته اند و رفتار حکومت بر اساس منافع آنان شکل میگیرد، بیشتر به رویا می ماند تا واقعیت. برای مثال، در فرانسه، اعتراضات و مبارزات مدنی به رفتاری کاملا عادی در فرهنگ اجتماعی – سیاسی مردم و دولت فرانسه بدل گشته و در بسیاری از موارد نیز منجر به ایجاد فضای مذاکره میان نمایندگان معترضین و دولت شده و به نتیجه مورد نظر دست یافته اند اما حتی یک نمونه از این موارد را نمیتوان در ایران و یا شدید تر آن در کره شمالی یافت. تفاوت این دو، در نحوه تفکر و رفتار سیاسی یک دولت دموکرات و لائیک با دولتی با ایدئولوژی مذهبی و ساختار دیکتاتوری است بنابراین تفاوت های ساختاری دولت ها است که حصول به نتیجه را رقم میزند.

۷ – مشارکت در نظام سیاسی و اداره کشور با جریانات غیر همسو، امری است بی سابقه در حکومت های دیکتاتوری. اینان حکومت را در تمام ابعادش اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی وووو میخواهند و سهم خواهی جریانات سیاسی غیر همسو را به هیچ عنوان و با هیچ درصدی نمیپذیرند. اضافه شود، خصوصیات انحصار طلبانه و فاشیستی نظام مذهبی که با قدسی جلوه دادن هر پدیده درونی، بالاخص رهبری، درب را حتی به روی انتقادات ساده نیز می بندد و در این راه از زیر پا نهادن و نادیده گرفتن اصول قانون اساسی نیز ابایی ندارد. ژن و طبیعت چنین نظامی با رفتار دموکراتیک و گفتمان مدنی سازگار نیست. بنابراین شاید بکار بردن عبارت “سرزمین سوخته ” در پی سقوط چنین حکومتی، سخنی به گزافه نباشد.

کلام آخر با عزیزان تحلیلگر و نویسنده، آن است که بر اساس وظیفه، باید هویت حقیقی حکومتی که ملت ایران با آن در تعامل و تقابل است را برای آنان آشکارکرد و آگاهی میسر نیست مگر ذکر کامل حقایق موجود، نه بیش و نه کم، انتخاب نحوه و روش تقابل و تعامل بر عهده ملت است.

من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال