محفل عشاق
جولای 25, 2016
پازل
جولای 26, 2016

اندیشه ، انگشت ، قلم

قلم بردار و نوک خامه کن تیز

به شیرین نغمه های رغبت انگیز

اوایل درگیری های سوریه، درخبرها خواندیم که بشار اسد انگشتان کاریکاتوریست مشهور سوریه را شکاند. علی فرزات ، کاریکاتوریست  مشهور عرب، توسط نیروهای امنیتی حکومت سوریه دریکی از میدان های اصلی دمشق ربوده شد و پس از ضرب و شتم و شکستن انگشتان ، بدن نیمه جان وی در حوالی شهر پیدا شد . مهاجمان تهدید کردند استخوان هایش را خواهند شکست و به او هشدار دادند به کشیدن تصویراعضای دولت پایان دهد

و باز ، درخبرها بسیارخوانده ایم که تعداد زیادی از روزنامه نویسان ، وبلاگ نویسان و نویسندگان سیاسی – فرهنگی ، اندیشمندان و هنرمندان ، در حکومت اسلامی ایران ،  بدست عوامل حکومتی دستگیر، زندانی و شکنجه شده اند . شیوا نظرآهاری ، بهمن امویی ، کاوه کرمانشاهی ، حسین درخشان ، مجید دری ، عیسی سحرخیز ، کیوان صمیمی  ، حسین رونقی ملکی و بسیاری از نویسندگان و روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان دیگر ، همگی در زمره قلم شکستگان در بندند که تعداد انها به بیش از یکصد نفر می رسد

ترکیه نیز، سابقه دربند کشیدن نویسندگان و روزنامه نگاران و وبلاگ  نویسان را در پرونده دارد

آمارهای انتشار یافته از جانب سازمان گزارشگران بدون مرز، علاوه بر ایران، ترکیه را نیز در زمره زندان های بزرگ وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران قرار داده است. حوادث اخیر ترکیه و کودتای سیاسی اردوغان نیز شدت و سرعت بیشتری به دربند کشیدن اندیشمندان و قلم به دستان ترکیه داده است . وی در حرکتی کاملا سازمان یافته و از پیش طراحی شده ، بیش از یکهزار مدرسه خصوصی و ده دانشگاه را بست ، هزاران معلم و استاد دانشگاه را برکنار کرد و الباقی اساتید را نیز ممنوع الخروج تا اطلاع ثانوی ! و کم نیستند زندانیانی از این دست در کشورهایی مانند چین و کره شمالی.

در نگاهی گذرا به مسیرهای طی شده حکومت های جبار و خودکامه ، بسادگی میتوان به میزان  موفقیت یا عدم موفقیت آنان در این زمینه پی برد . برخوردهای خشن ، فیزیکی و آنتاگونیستی با اهالی قلم ، جریان تازه ای نیست ، ریشه در تاریخ استبداد دارد . متون ادبی ایران و بسیاری از کشورهای استبداد زده جهان نمایانگر این مدعاست . درسرتاسر دوران حیات حکومت های خودکامه ، قلم به مزدها دروصف حکام و قلم به دست ها به طنز و کنایه و استعاره ، نوشته اند و سروده اند

کم نیستند شعرا و نویسندگان پارسی زبان که از بیم جان ، یا دربخشی از نوشتار خویش زبان به تملق گشوده اند و یا به طنز وکنایه روی آورده اند

اما ، پدیده ای که روشنی بخش ذهن هر بیننده و خواننده پردقتی است ، پایان ماجرا است نه فرآیند آن . گرچه چنین فرآیندی برای هرانسانی اعم از نویسنده و مشاهده گر ، مملو از درد و رنج است ؛ اما ، پایان خوش آن ، غم مسیر را از دل میزداید

در بلندای تاریخ ، تمامی دیکتاتورها ، قلم را شکسته اند و قلم بدست را یا دربند افکنده اند و یا به دار مجازات آویخته اند . اما ، سرانجام ، آثار همان قلم برجای مانده است و خود نیز جایگاهی بهتر از بالای دار نیافته اند

نکته ای که میتواند سوآل برانگیز باشد این است که چرا هیچگاه پایان چنین فرآیندی به سود دیکتاتورها رقم نخورده است ؟ و چرا همواره قلم ، تیز تر و برا تر از شمشیر بوده ؟

نگاشته های فراوانی در این زمینه موجود است و هرنویسنده ای از زاویه خاصی بدان نگریسته که هرکدام نیز به نوبه خود درست و منطقی است . اما ، در این نوشتار، سعی در تبیین این پدیده  با نگاهی موج سومی دارم . نگاهی بسیارکوتاه و روزآمد به پدیده  “قلم شکنی ”

تطور از “تفکر” به  “نوشتار” نیازمند ابزار است : دست ، انگشتان ، قلم و کاغذ . درحقیقت ، اینان ابزار استحاله  “اندیشه” است به “نوشتار”  ، سخت افزاری است برای تبدیل “نرم افزار”  به  “آگاهی” ”

آنچه که حکومت های خودکامه بدان دست می یازند و متعرض آن میشوند ، ابزار است وسخت افزار و در غفلت از نرم افزار پدیدآورنده چنین آگاهی هایی، در غفلت از علت و معلول و درغفلت از سرچشمه و رود. چنانکه افصح المتکلمین، سعدی میگوید:

ای سلیم ، آب ز سرچشمه ببند              که چو پرشد نتوان بستن جوی

قلم می شکنند ، دست میشکنند ، تهدید میکنند که زبان می بریم ، قلم بدست ها را که جوهر قلمشان از خون سهراب ها و ندا ها است ، به زندان می افکنند و قلم به مزدها را میدان می دهند که هرآنچه خود می خواهند ، آنان بنویسند . اراذل را بر جایگاه افاضل می نشانند تا چند صباحی قلم به فرمان آنان بزنند و رشته آگاهی های مردم را بگسلند

میتوان دست را شکست ، میتوان انگشت را شکست و نیز می توان قلم را خرد کرد و دفتر ودیوان را نیز به آتش کشید ، اما ، با اندیشه چه می توان کرد ؟

دارایی های حقیقی انسان ، چیزهایی است که نمیتوان آن را ربود . هرنوع ابزار در تملک را میتوان ربود، شکست و نابود کرد ، از وسایل زندگی تا حتی اجزای بدن، اما، دسترسی و تسلط به دو پدیده انسانی مقدور نیست : احساس و اندیشه. و همین دو ، دارایی های حقیقی انسانند

می توان با خشونت و شکنجه، با شکستن انگشت و قلم، و در نمایش های مضحک تلویزیونی، نادم و تواب ! ساخت ؛ اما، همه ما و حتی خودشان، بر صوری بودن آن آگاهیم و آگاهند

خودکامگان پی خواهند برد که با شکستن انگشت وقلم  وحتی نابودی فیزیکی اهل قلم ، کاری از پیش نخواهند برد ، چرا که کسانی که با بخش فرهنگی جامعه سروکار دارند ، تنها زمانی میمیرند که آثار فرهنگی آنان درجامعه از بین رفته باشد . سعدی، حافظ ، فردوسی ، راسل؛ هابز، سارتر و بسیاری از بزرگان علم وادب و اندیشه ، زنده اند چون آثارشان در ذهن ودل و زندگی ما  ساری و جاری است

می اندیشم ، پس هستم ….