بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی
مرتض مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام ، سعی در تلطیف و تعدیل مباحث و مشاجراتی داشته که قرن هاست بین ایرانیان و اسلام گرایان در جریان است ، مشاجراتی که بوده ، هست و خواهد بود و کوشش بسیار داشته بر احیایِ آبروی اسلام و اعراب در زمینۀ نفوذ فرهنگی ایرانیان و تاثیر پذیری اسلام از فرهنگ پارسی . فرآیندی که پس از حملۀ اعراب به ایران و تلاش برای زیر سلطه بردن تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله و بسیار غنی مردمان این سرزمین از طریق سوزاندن کتاب ها و ویرانی آثار فرهنگی اعم از سخت افزاری و نرم افزاری و اجبار به تحریر کتاب به زبان عربی و رسمی کردن زبان عربی به عنوان زبان حکومت ، آغاز شد. اینان اما گمان نمی بردند که با اِعمال چُنین شَدایدی ، نه تنها نتوانند به تسلّطی بی چون چرا در زمینه های فرهنگی دست یابند بلکه خود نیز ، نا خواسته در چنگال فرهنگ غنی و ریشه دار مردمان سرزمین تسخیر شده گرفتار شوند. مقایسۀ ایران و کشورهای همسایه و دور و نزدیک ، می تواند الگوی جالبی از مقاومت فرهنگی مردمانِ متمدن در برابر جهل و بربریت باشد. کشورهایی مانند الجزایر، تونس ، مراکش و حتی مصرِ بزرگ با آن سابقۀ دیرینۀ تمدن ، آنچنان تحت تاثیر قرار گرفتند که نه تنها زبانشان تمام و کمال به عربی تغییر یافت بلکه خود را نیز ، به نادرست ، عرب می دانند و به آن افتخار نیز می کنند. این تغییرات چنان بنیادی بوده که حتی بسیاری از مردمانِ نسل جدید این کشورها نمی دانند که تنها زبانشان عربی است و نه نژاد آنها و شوربختانه آنکه خود را جزیی از فرهنگِ قبیله ای و عشیره ایِ شبه جزیرۀ عربستان می دانند و تعصّبی باورنکردنی به زبان و فرهنگِ عرب دارند. این استحالۀ زبان و فرهنگ ، نه به واسطۀ فرهنگِ غنیِ عربِ شبه جزیرۀ عربستان ، بلکه به دلیل ضعف مُفرطِ فرهنگی کشورهایِ تسخیر شده است. از اینرو می گوییم اعراب ، خود ، به نوعی در چنگال فرهنگ پارسی اسیر شدند که نه تنها توفیقی در زمینۀ استیلایِ تمام عیار فرهنگی کسب نکردند، بلکه خود ، از بسیاری جهات ، تحت تاثیر فرهنگ و تمدن پارسی قرار گرفتند و این فرهنگ و سبکِ زندگی حتی در دربارِ خلفا و سلاطین عرب نیز رسوخ کرد، آنچنان که با برگزاریِ جشن نوروز و چیدن سفره هفت سین ( به جای هفت چین ) ، رسما پذیرای تمدن و فرهنگ پارسی شدند و این تاثیر حتی در تفاوت آموزه ها و رویکردهای دینی نیز قابل مشاهده است که نمونه های آن را می توان در اختلاف دیدگاههای دینی مردم ایران و اعراب سرزمین های اطراف یافت. اسلام تعدیل شده در فرهنگ و تمدن پارسی تفاوت های آشکاری با اسلام ناب عربی ( نسخه اصلی اسلام که ریشه های قوم و قبیله ای و بربریت خود را همچنان و بدون هیچگونه تعدیل و تلطیفی حفظ کرده و در قرن بیست و یکم نیز رادیکال مآبانه و بر اساس نَصِّ صریح قرآن ، کفار و دشمنانِ ! اسلام را با شقاوتِ تمام از دَمِ تیغ می گذراند) دارد.
آری، حقیقت آن است که بخشِ غیر حکومتیِ اسلام ایرانی ، تحت تاثیر فرهنگ و تمدن پارسی، تلطیف ، تعدیل و متمدن شدۀ نسخۀ اصلی اسلام عربی و رادیکال است .