شبهایی ست
که می نِشینی و خواب اَت نمی بَرَد
می شِتابی که بخوابی
تا شاید
همراه با رویایِ نیم شب
چونان نسیمی
گذر کنی به آنسویِ پنجره ای
که به روی اَت بسته ست
و بنشینی کنارِ بستری
و بِنَوازی گیسوانی
که دل اَت را خسته* است
اما نسیم نیز
بی خبر از رویایِ نیمه شب
دیری ست خُفته است …
خسته* = زخمی
Sartrouville
15/Nov/2016