عشق
سپتامبر 20, 2016
روشنفکر نمایی
سپتامبر 21, 2016

بیگانه

گاه

آنقدر از خود بیگانه می شَوَم

که گویی

هرگز نبوده اَم …

و گاه

چُنان دل در قفسِ سینه  می تَپَد

که گویی

فوّارۀ خواهش است

که سرکوب می کُنم …

گاهی

برای دل اَم ساز می زَنَم

که در آید زِ غم و تنهایی

و نگوید

که چرا رسوایی ؟

و برای اَش می خوانَم

شعری

ز غم عشق و دل و شیدایی

و گاه

قطرۀ اشکی

می فشانم پای اَش

تا که سیراب شود

و نَخُشکَد به اسارت …

در باغچۀ کوچک سینه ام

چه دلِ تنهایی !

گاهی

دلم برایِ خودم تنگ میشود …

Sartrouville

Sep/2016