تقدیم به استاد شجریان
ژانویه 31, 2020
بهاران با من
مارس 18, 2020

تفاوت – تقارب

بالا گرفتن تنش های داخلی، پس از کشته شدن قاسم سلیمانی و در پیِ آن سیرکِ سیاسی – نظامیِ دی ماه ایران و آمریکا، مواردِ ابهام و سوآل های زیادی را در اذهانِ عمومی ایجاد کرده است. اما آنچه در این نوشتار به گونه ای مختصر بدان می پردازم، نه تنها این مورد، که مقایسه ای ست ما بین تغییر و تحوّلاتی که در سال 1357 رُخ داد و وضعیت کنونی.

برای رسیدن به چنین نقطه ای، به ناچار باز می گردیم و مروری می کنیم بر رُخدادهای پیش از انقلاب.

محمد رضا شاه پهلوی، در مصاحبه با یکی از خبرنگاران خارجی و در پاسخ به سوآلی در مورد افزایش قیمت نفت و قراردادهای ایران با کشورهای غربی، چُنین عنوان کرد:

ما تا سال 1979 قرارداد فروش نفت با آمریکا و کشورهای غربی را داریم و به قرارداد و تعهّد خود پای بندیم، امّا پس از آن تاریخ هیچ تعهّدی به فروش نفت به این کشورها نداریم.

یک سال بعد، آیت الله خمینی با احترام و اسکورتِ مخصوص و با توصیۀ آمریکا و انگلستان و مجوّز دولت فرانسه و در پی مُمانعت دولت کویت از ورود وی به خاک این کشور، از عراق به محلّۀ نوفل لو شاتو در حومۀ پاریس منتقل شد. چنین نقل مکانی همراه با پوشش و تبلیغاتِ گستردۀ رسانه هایِ غربی از جمله سی اِن اِن، سی بی اِس، خبرگزاری فرانسه و بی بی سی همراه بود و در این راه بی بی سی نیز در پوشش خبری آیت الله خمینی نقشی به سزا و تعیین کننده ایفا کرده و سنگ تمام گذاشت.

در آن زمان، نه از امکانات ماهواره ای خبری بود و نه اینترنت بین الملل. تنها راه ارتباطی دور، تلفن های ثابت بود با تعداد کانال هایی بسیار محدود، به گونه ای که اگر کسی می خواست با بستگان خود در خارج از کشور ارتباط برقرار کند شاید یک تا دو ساعت می بایستی تلاش کند تا دو صفر اوّلیه برای آزاد سازی خط بین الملل انجام شود. بدین گونه از شب تا صبح شاید می توانستند بین 50 تا 100 تلفن بین الملل داشته باشند.

امّا، خبرگزاری بی بی سی توسط پخش رادیویی شبانۀ خود و به عنوان سخنگویِ رسمی آیت الله خمینی و انقلاب اسلامی ایران، اطّلاعیه های آیت الله خمینی را در زمینۀ تظاهرات و اعتصاب های سراسری پخش می کرد، و چُنین بود که صبحِ فردایِ همان شب جمعیّتی صدها هزار نفری به خیابان ها سرازیر می شدند. که اگر چُنین نبود، جمعیّتِ مطّلع به گونه ای خوشبینانه، شاید به عددی سه رقمی می رسید.

از دیگر سو، ارتش ایران به واسطۀ سلاح های خریداری شدۀ موجود، دارای ساختاری آمریکایی بود و مستشاران نظامی آمریکا برای آموزش نظامیان ایران در آن مشغول به کار بودند. لازم به ذکر است که در این زمینه نیز پادشاه ایران طی مصاحبه ای اعلام کرده بود که هیچ تضمینی برای ادامۀ خرید سلاح از آمریکا وجود ندارد و در عمل رقیب شرقی او ( اتّحاد جماهیر شوروی) را بصورت رقیب در این عرصه نشان داد.

همزمان با فعالیت های به اصطلاح سیاسی آیت الله خمینی در فرانسه که تحت پوشش امنیتی بسیار شدیدی انجام می شد، سفیر آمریکا با پیامی از جانب کارتر به دیدار شاه رفت و وضعیت کشور را بحرانی گزارش داد و نظر کارتر را برای عدم مواجهه با تظاهر کنندگان و سرکوب آنان اعلام کرد. محمد رضا شاه نیز با توجه به طبع غیر خشن و اندیشۀ ایران پرستانۀ خود، با بررسی اوضاع کشور و برای پیش گیری از بروز جنگ داخلی و کشتار هم وطنان و ویرانی های گسترده، چُنین پیشنهادی را پذیرفت.

همزمان با فرآیندهایی اینچینی، برخی از ژنرال های ارتش ایران، تحت نفوذ مستشاران آمریکایی، همبستگی خود را با مردم ایران اعلام کردند، که مهمترینِ آنان ژنرال های لشگر گارد و گارد جاویدان بودند.

در همین زمان، با توصیۀ کشورهای غربی و به راه انداختن سیرکی سیاسی،  بختیار به سِمَتِ نخست وزیری کشور گمارده شد، فرآیندی که انتهای آن از ابتدا نیز کاملا مشخص بود.

به موازاتِ این گونه فعالیت های سیاسی، باید به ورود سلاح از جانب جبهۀ آزادی بخش فلسطین ( یاسر عرفات) و مرزهای غربی کشور که با چراغ سبز سرویس های اطلاعاتی شوروی انجام شد، برخی از گروه های انقلابی مسلّح شده و آمادۀ نبرد مسلّحانۀ شهری با نیروهایِ ارتش گردیدند. امّا با قیچی شدن قیام مسلّحانه که با اعلام همبستگی ارتش با مردم و راهنمایی سرویس های اطلاعاتی غرب صورت پذیرفت، کار به زد و خورد های مسلحانه و چریکی کشیده نشد. در این زمینه، تحلیل سرویس های اطلاعاتی غرب از ادامۀ درگیری های مسلّحانۀ خیابانی، به قدرت رسیدن گروه های چپ گرایِ مسلّح و خارج شدنِ جریان انقلاب از حیطۀ تسلط غرب و افتادن به دامانِ شرق ( اتحاد شوروی) بود.

مجموعۀ این عوامل:

– انتقالِ آیت الله خمینی از نجف به پاریس تحت اقداماتّ امنیتیِ بسیار گسترده.

– تحت پوشش گستردۀ خبری قرار دادن و آگراندیسمان خبری تحوّلات ایران به نفع جریاناتِ انقلابی اسلام گرا.

– استفاده از نفوذِ مُستشارانِ نظامی آمریکا در خُنثی سازیِ ارتش در حمایت از پادشاه.

– انتقال آیت الله خمینی از پاریس به تهران با هواپیمایِ اختصاصی ایر فرانس و تحت پوشش کامل نیروهای اطلاعاتی امنیتی و نظامی غرب.

– تحقیرِ کشورهای غربی در مصاحبه های مختلف شاه با خبرنگارانِ خارجی، بخصوص بی بی سی.

 

نشان دهندۀ حمایت کامل غرب از جریان انقلاب اسلامی بود که عواقبِ آن :

– کاهشِ شدیدِ قیمتِ نفت از بشکه ای 49 دلار تا 6 دلار ( به مدّت بیش از یک دهه که حتّی دولتِ خاتمی با آن دست و پنجه نرم می کرد).

– افزایش چندین برابریِ بهایِ دستگاهها و قطعه های تکنولوژیک ( اعم از پالایشگاهی و نفتی و گازی و صنایع مختلف) و دریافت سود های سرشار به واسطۀ ایجاد تحریم.

– نمایش چهرۀ حکومت به عنوان جنگ طلب ( که چندان هم بیراه نبود) و صادر کنندۀ انقلاب و استفاده از جوّ وحشت در منطقه و فروش هزاران میلیارد دلار سلاح به کشورهای عربی منطقه. ( برای نمونه، امارات متحدۀ عربی که تا پیش از آن به لحاظ خرید سلاح رتبۀ آخر جهانی را داشت، به عنوان دوّمین کشورِ خریدارِ سلاح- پس از عربستان سعودی- مطرح شد). بدین گونه، منطقۀ خاور میانه تبدیل به انبار عظیمی از اسلحه و مهمّات شد و آمادۀ جنگی فراگیر. مراجعه شود به نوشتار: متفاوت ترین جنگ از همین نویسنده.

– چراغِ سبز به صدام حسین در ایجادِ جنگ بین ایران و عراق  با هدفِ نابودی و تخلیۀ انبارهای مهمّات و سلاح های خریداری شده در زمانِ محمد رضا شاه.

– غارت منابع طبیعی ایران طی چهار دهه به بهایی ناچیز.

– کاهش رشد اقتصادی ایران از 15% زمان محمد رضا شاه به حدود صفر درصد و در برخی سال ها رشدِ منفیِ اقتصادی.

– تحریکِ اقوامِ مختلف برای ادّعای استقلال و تجزیه توسطِ عوامل دولت جمهوری اسلامی. ( به یاد می آورم سخنان محمد رضا شاه را که گفت: ایران را تبدیل به ایرانستان خواهند کرد).

– تضعیف قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی  ایران با استدلالِ عدم وجود کشوری قدرتمند و تعیین کننده در منطقۀ استراتژیک خاورمیانه.

– ایجاد جوّ نامناسب و ضدّ علمی و متعاقب آن فرار تحصیلکردگان و مغزها و نخبگان کشور.

و دهها مورد دیگر که در این مختصر نمی گنجد. همه و همه  ره آورد انقلاب اسلامی ایران با کمک تمام عیار و همه جانبۀ کشورها و رسانه های غربی است.

آنچه که اکنون بدان پرداخته ام، مقایسه ای است میان عملکرد کشورهای مُدّعی غرب به دشمنی با دولتِ ایرانِ پس از انقلاب و جریاناتِ مُشابه آن طیِّ سال های 1388 تا 1398 است.

با کمی دقّت می توان غیبت کلّیۀ موارد ذکر شده در کمک برای به ثمر رسیدن انقلاب 1357 را در نا آرامی هایِ یک دهۀ گذشته مشاهده کرد. دقیقا هیچ کدام از موارد ذکر شده در زمینۀ کمک به پیروزی انقلاب اسلامی، طی سال های گذشته به وقوع  نپیوست و کشورهایِ غربی تنها به انتشارِ بیانیه های ضد حکومتی و نخ نما شده اکتفا کرده اند.

در حقیقت، ملّت ایران در نبردی نابرابر با حکومتی تا دندان مسلّح قرار گرفت که نتیجۀ آن از پیش مشخص بود. باید پذیرفت که بدون حمایت های خارجی ( رسانه ای- تسلیحاتی – مالی – سازمان دهی) هیچ کاری از مردمی با دستهای خالی ساخته نیست، چنانکه در سال 1357 نیز چنین بود. با اینکه مطابق آمارهای محرمانۀ دولتی، حدود 92% مردم ایران مخالف حکومت اَند امّا همان 8% مسلّح برای حفاظت از حکومت کافی است.

به نظر می رسد:

دورۀ نیاز به جمهوری اسلامی هنوز به پایان نرسیده است.

 

ما خواهان تغییر رژیم ایران نیستیم، خواهان تغییر رفتار رژیم با مردم ایران هستیم ( پرزیدنت ترامپ).

 

و چُنین است تفاوت نا آرامی هایِ 1357 با (1388 تا 1398).

پی نوشت: از درج بسیاری از موارد به علّت ماهیتِ کوتاهِ نوشتار خودداری نمودم چرا که تشریح کامل چنین فرآیندهایی مستلزم کتابی است قطور که نتیجۀ آن به علّت بی حوصلگی نسل فعلی در خواندن متونِ طولانی و به طریقِ اولی ، کتاب، خاک خوردن کتاب در گوشه ای از خانه و خوانده نشدن است.

15/Mar/20

Sartrouville