در وصف و تعریف حکومت های دیکتاتوری، فاشیستی و دموکراتیک زیاد نوشته اند و احتمالا زیاد خوانده ایم، اما در این مختصر، قصدم تنها تحلیل و مقایسه ساختاری آنان است.
ساختار جنبش ها وحکومت های دموکراتیک، ساختاری است کاملا واژگونه از حکومت های خود کامه، دیکتاتوری و فاشیستی. بر اساس این ساختار، هرم قدرت از قاعده است به راس.
در حکومت های خود کامه، جریان قدرت از راس هرم سرچشمه گرفته و بصورت تصاعدی در بخش های پائینی آن بسط و گسترش می یابد. بر این اساس، هرچه به طبقات بالاتر هرم نزدیک شوی، قدرتت رو به فزونی می نهد و بالعکس.
هرم قدرت، خود، از سه حلقه “بالایی” ، “میانی” و “پائینی” تشکیل شده است. حلقه بالایی در برگیرنده رئیس جمهور (حاکم) و هیات وزیران ( هیات حاکمه)، فرماندهان عالیرتبه ارتش و سیاستمداران ارشد ، حلقه میانی متشکل از میران ارشد و سیاستمداران میانی، ژنرال های ارتش، معاونین وزرا، قضات و حتی نمایندگان مجلس و روشنفکران و تکنوکرات ها و سرانجام حلقه پائینی را کارمندان ره های مختلف، کارگران، بازاریان و شهروندان عادی و عامی جامعه تشکیل میدهند.
اما سرچشمه ، جریان و سمت و سوی قدرت در جنبش ها و حکومت های دموکراتیک، به طرز حیرت انگیزی متضاد با خودکامگی است. در کوتاه ترین عبارت، حکومت مردم است بر مردم، بدین معنا که سرچشمه قدرت در قاعده هرم و در دستان مردم نهفته است و با تصمیم و رای مردم است که حکومت شکل گرفته و در نتیجه، مشروعیت خود را از مردم میگیرد و اینجاست که اگر همراهی اکثریت مردم را نداشته باشی هرگز به حکومت نمی رسی و حتی چنانچه با رای اکثریت به قدرت برسی نیز با از دست دادن محبوبیت و مقبولیت عامه، به زیر کشیده خواهی شد.
در این میان باید حساب رژیم های پوپولیستی را که سوء استفاده از جهل مردم عامی در جهت کسب رای اکثریت است از حکومت های دموکراتیک جدا کرد. رژیم اردوغان و ترکیه کنونی نمونه ای است از این دست.
پایه و بنیان حکومت های دموکراتیک را باید در جنبش های دموکراتیک جستجو کرد. جایی که اکثریت آن را حلقه پائینی و اقلیتش را برخی از مشاغل حلقه میانی هرم قدرت تشکیل میدهد. چنین جنبش هایی مادر و زاینده حکومت های دموکراتیک اند. حلقه هایی که در آینده ، بسیاری از افراد حلقه بالایی هرم قدرت از میان آن بر میخیزند.
و اما آنچه آن را اشتباه استراتژیک می نامم، تحلیل نادرست رهبران دولت و حکومت های خود کامه از شکل گیری جنبش های دموکراتیک و بر مبنای این تحلیل نادرست، برخورد اشتباه آنان با جنبش است. در مواردی که حکومت، حمایت اکثریت عامه را در اختیار دارد اقدام به دستگیری و حبس برخی اعضای روشنفکر و تکنوکرات مخالف دولت درحلقه میانی می نماید و حتی در مواردی ترکش اقدامات فراقانونی و دیکتاتورمآبانه آنان گریبانگیر بسیاری از مدیران رده های میانی نیز میشود. نمونه چنین موردی اقدامات دولت پوپولیستی ترکیه با جلب حمایت اقشار کم سواد و حتی بی سواد و عامه مردم علیه قشر روشنفکر و تکنوکرات مخالف و حتی قضات و ژنرال های ارتش و دستگیری و حبس آنان بوده است. در اینکه کودتا، فی نفسه ، حرکتی است ضد دموکراتیک شک نیست، اما، کودتای نمایشی ترکیه که با سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم عامی برای تصفیه و حذف مدیران حلقه های بالا و میانی و همچنین روشنفکران، صورت گرفت نیز حرکتی پوپولیستی و نخ نما بود.
در مورد حکومت های خودکامه ای که واجد حمایت اکثریت عامه نیستند وضع از این نیز بحرانی تر است. دسترسی چنین حکومت هایی تنها به حلقه میانی میسر است. توده ها و خیل انبوه مردم را نمیتوان حذف کرد. ایران و برخی کشورهای دیگر در این گروه جای میگیرند. مانند دستگیری وحذف بسیاری ازمدیران، نویسندگان و روشنفکران که نتیجه ای جز رسوایی و کاهش محبوبیت حتی درمیان هواداران سرسخت حکومت نداشت.
نکته ظریف اینجاست که نتیجه اینگونه اقدامات آنتاگونیستی و دیکتاتورمآبانه در مورد حلقه میانی جامعه، در دراز مدت کاملا برعکس آنچه هیات حاکمه انتظار داشته خواهد بود.
حلقه میانی اینگونه جنبش ها، به مثابه شاخه های درختی است که ریشه هایش جای در دل حلقه پائینی جامعه دارد. با زدن هر شاخه ، چندین جوانه از کنار آن سبز میشود.
شاخه ها را میزنند، با ریشه ها چه توانند کرد ؟