خاطره
ژانویه 6, 2019
محنت
ژانویه 13, 2019

خواهش

تا کجا پَرسه زنم؟ همدم و همراهی نیست

چه کنم؟ بی تو مرا وسوسۀ راهی نیست

سر به دامان چو بَرَم؟ صَدر و سَرَم  بر چه نِهَم؟

از بَرِ سَجدۀ من  درگه و درگاهی نیست

تو بیایی  به  بَرَم  هستی خود را بدهم

لیکن از بخت بَدَم هستیِ من آهی نیست

دیده  بر من  فکنی  خادمِ  درگاه  تو ام

گاه باشد نظری بر مَن اَت و گاهی نیست

گر مرا بوسه دهی چرخِ فلک را چه شود؟

از بَرِ  خیرِ عمل  گاهی و بیگاهی نیست

گوش خود هدیه  که تا صحبتِ جانان شِنَوَم

گفتمان و سخن اَت لایقِ هر شاهی نیست

نورِ خورشیدِ  منی، یکّه  در  این  کیهانی

نورِ تابانِ  مرا  مُنعَکِس  از ماهی نیست

گفتم  آیم  بَرِ  تو   بو  که  پذیرا  باشی

مرو پیمان به دَرَش ! آنچه که می خواهی نیست

09/Jan/2019

Sartrouville