سرزمین سوخته
دسامبر 14, 2016
پارادوکس از نوع ایرانی
دسامبر 16, 2016

دشوار نمایی های فلسفی

فلسفه دشوار است یا ساده؟ ریاضی چطور؟

با گشت و گُذاری نه چندان عمیق و طولانی در متن هایِ فلسفی، می توان به سادگی دریافت که چرا “مردم” از فلسفه گریزانند، و یا حتّی از ریاضی.

یک بعلاوه یک را وقتی می خواهی به کودک اول دبستان آموزش دهی، دو عدد سیب (یا پرتقال یا هر چیز دیگری را) می گذاری کنار هم و می گویی : یک سیب با یک سیب دیگر می شود چند سیب؟ و چون مفهوم را مُنظَم به یک شیئ کرده ای می توانی آگاهی را انتقال بدهی، بدین دلیل که کودک از درکِ مفاهیمِ انتزاعی عاجز است و دارایِ هوشِ انضمامی است. به عبارت دیگر، کودک قادر به انتزاعِ یک مفهوم از اشیاء نیست و بدین دلیل با روشی بسیار ساده آموزش های ِلازم به وی ارائه می شود.

اما در مورد فلسفه اینچنین نیست. نفس فلسفه را با تمامیِ سادگیِ ذاتیِ آن، با متونی بغایت دشوار ارائه می دهیم که فقط درس خوانده هایِ فلسفه می فهمند وبس، البته برخی اوقات آنها نیز سر از چنین متونی در نمی آورند و گویی چنین کاری را با تعمُّد تام انجام می دهند تا دشواریِ آن را ثابت کنند. و انتظار داریم مردم از فلسفه گریزان نباشند.

دشواریِ متونِ فلسفی، در حالی که می توان آن را به زبانی بسیار ساده و قابلِ فهم برای تمامیِ سطوح جامعه نوشت، یکی از شاهکارهایِ فلاسفه و فلسفه نویسان است. که اگر ساده ننویسند حتما سبب تنزُّلِ جایگاهِ فیلسوف در جامعه خواهد شد. و همین بلا را عینا بر سر ریاضیات هم آورده ایم. علمی که بعلت وجود کمترین استثناء، در طبقه بندی علوم، ساده ترین علم محسوب می شود، ولی چنان غولی از آن ساخته اند که دانش آموزان با وحشت به آن می نگرند.

باز می گردیم به فلسفه و دشواری های آن.

چندی پیش در ذَمِّ سیاسی نویسان، نوشتار ” ساده نویسی” را منتشر کردم اما مشاهده می کنیم که چنین پدیده ای (دشوار و پیچیده نویسی) در فلسفه نیز رایج است. گرچه عامل اساسی و مقصّرِ اصلی پیچیدگی و دشواریِ متون فلسفی و در نتیجه دوریِ مردم از فلسفه، خودِ فیلسوف/ فیلسوفان اَند، اما اینگونه بنظر می رسد که فلسفه خوانده هایِ ما نیز در تُند کردنِ آتشِ آن سهم دارند، شاید با این تصوّر که ساده تر ارائه کردن فلسفه سبب اُفتِ جایگاهِ اجتماعیِ آنان خواهد شد. این واقعیتی است که باید بپذیریم ، اما در عین حال، می توان متونِ پیچیده و دشوارِ فلسفی را برای درکِ بهترِ مردمِ عادی، بصورتِ ساده نوشت تا “کسانی که باید بفهمند”، بفهمند. یکی از مشکلات جامعۀ ما، دوری مردم از مسائل فرهنگی و فلسفی است . مردم ما، حتی طبقۀ تحصیلکرده و دانشگاهی، از متونِ فلسفی به علت دشواری و پیچیدگی هایِ آن  گریزانند و این یکی از نقاطِ ضعفِ جامعۀ کنونی است. گرچه تکنولوژی زدگی و غرق شدن در آن نیز مزید بر علت است.

فلسفه، می تواند به تنهایی گره گشایِ بسیاری از مسائلِ فرهنگیِ جامعه باشد. به همان نسبت که تکنولوژی سبب بیگانگی فرد از “خود” و “جامعه” شده. در حقیقت، به تناسبِ رسوخِ علم (چگونگی) به درونِ جامعه، فلسفه (چرایی) از جامعۀ کنونی رخت بربسته است.

در “از خود بریدگی” و “هیاهویِ تکنولوژی”، تنها فلسفه می تواند انسان را وادار به اندیشیدن کرده و به زندگیِ انسانی و اجتماعی بازگرداند.

جامعۀ کنونی مملُوِّ از تکنوکرات هایِ بی حکمت است. کسانی که بمب هایِ اتمی و انواع سلاح هایِ مرگبار را می سازند دانشمندان و تکنوکرات هایِ درجه یکی هستند که به عواقبِ کارِ خویش واقف اَند و به خوبی می دانند که کاربُردِ چُنین سلاح هایی، کشتن انسان ها است. و چُنین است نتیجۀ علمِ بدون حکمت و فلسفه.

ساده بنویسیم تا بتوانیم در راهِ ترویجِ آگاهی، به سادگی رویِ مخاطبِ خود تاثیر گذار باشیم.

چه زیباست زندگی در جامعه و در کنار مردمانی اندیشمند که فلسفه را می فهمند.

 

Sartrouville

14/Dec/2016