ساده نویسی
سپتامبر 16, 2016
دیرگاهی است …
سپتامبر 18, 2016

دومینو

چیدمانِ مُهره هایِ بکار رفته در سیاست، همانندِ واکنش هایِ رفتاریِ ما در جامعه، مانند دومینویی است دایره وار. بر مبنایِ چنین چیدمانی، کُنِشِ اوّلین مهره، عینا به مهره هایِ دیگر منتقل شده و واکنشِ آخرین مهره عینا همان نوعِ کُنِشِ مهرۀ آغازین است.

کنش و واکنش های سیاسی، عمدتا از یک جنس اَند. تعادل، موجب تعادل میشود و رادیکالیسم نیز پدیده ای مانند خودش را به دنبال خواهد داشت. اصلِ عمل و عکس العمل در ماتریالیسمِ دیالکتیک.

دیرگاهی است که جامعۀ مدنی و مدرن، زیستِ بدونِ رادیکالیزم را سرلوحۀ خویش قرار داده است. جامعۀ مدنی، زخمیِ پدیده ای است که اکنون، روشنگرانه و آینده نگرانه، از آن دوری می جویَد و هم اکنون نیز چالش آن مواجهه با رادیکالیزمِ اسلامی است. در این رهگذر، به موازات رشد فزایندۀ پدیدۀ اعتدال در جوامع آگاه و مدرن بشری، رادیکالیزم، بخصوص رادیکالیزمِ مذهبی، شدّت عمل بیشتری در مخالف خوانی به خرج می دهد. پدیده ای که ریشه در ناآگاهی جوامع رادیکال دارد. شوربختانه آنکه رادیکالیزم در میانِ به ظاهر روشنفکران نیز رواج دارد. نوعی بیماری که منشاء آن در خود بزرگ پنداری و دیگر حقیر پنداری و اندیشۀ تافتۀ جدا بافته بودن است. برخی روشنفکران، خو گرفته اند به رابطه ای یک سویه و نه تعامل با مخاطب، که تعامل از باب تفاعل است از فعل عمل، به معنایِ عمل متقابل که نتیجۀ آن رابطه ای است دو سویه، و از آنجایی که نقدِ آثار و نوشتار در میان روشنفکران ما رایج نیست و جایگاهی ندارد، چُنین رابطه ای در عمل به یکجانبه نگری و در نهایت به نوعی از استبداد و رادیکالیزم ختم می شود.

امّا، از جهتی دیگر، رادیکالیزم مذهبی، به موازات رشد و توسعۀ مدرنیزم ، قَد عَلَم کرده و به مخالفت با آن برخاسته، نوعی از آنتی تزِ رشد یافته درونِ مدرنیزم و پست مدرنیزم که ریشۀ آن در اختلافِ سطحِ آگاهی های علمی و تاریخی دو طرفِ ماجرا است. در این رهگذر و برای کاستن از اختلافِ سطح آگاهی و در نتیجه کاهشِ شدّت و ابعاد رادیکالیزم، تَعاملِ روشنفکران جامعه با دیگر اقشار نه تنها لازم، که واجب است. چُنین رابطۀ دو سویه ای منجر به جذب مخاطبِ عام  و در نتیجه افزایشِ آگاهی خواهد شد  که رفتارِ متعادل تری را به دنبال خواهد داشت و سبب تَسَرّیِ فرهنگِ اعتدال و تحمّل افکارِ متفاوت در جامعه می شود.

روشنفکران ما باید بدانند که رفتار و گفتار رادیکالیستی، حلقه ای است تاریخی و معیوب که گریبانِ آنها را نیز خواهد گرفت. جایی، در نقطه ای، این حلقۀ معیوب بایستی قطع شود تا جامعۀ بشری رنگ آرامش و سعادت به خود ببیند. و این دقیقا همان کاری است که نلسون ماندلا در آفریقایِ جنوبی کرد. او، جنایت را با جنایتی دیگر پاسخ نداد. گرچه مشروط بخشید، اما با زدودن خشونت، انتقام و رادیکالیزم، فرهنگِ تحمّل و تعامل را در سرزمین اَش برقرار کرد. درسی که می تواند و باید سرلوحۀ گفتار و کردار روشنفکران و مبارزان راه آزادی در جامعۀ ما قرار گیرد.

زدودن رادیکالیزم از چهرۀ جامعه و برقراری تعادل و فرهنگِ تعامل و تحمّل، کار و یکی از وظایفِ اصلیِ روشنفکران است.