دومینو
سپتامبر 17, 2016
زندگی، عشق و دیگر هیچ …
سپتامبر 19, 2016

دیرگاهی است …

دیرگاهی ست

گُذَر نمی کنم

از کوی و بَرزَن اَش

دیرگاهی ست

گوش نمی سِپُرَم

بر مویه کردن اَش

دیرگاهی ست

خبر ندارم

از دلِ اندوهگینِ خویش

وین دل سپرده به اندوه و ریش ریش

این خسته زِ جور و جَفای یار

پژمرده، امّا …

دلبَسته و صبور

وین شُهره به آفاق و روزگار

پیمان نبسته شکست اَند شیشه را

با چشمِ اشکبار

اِستاد و بِنگَریست

آن خُرده های دل دَرهم شکسته را.

دیری ست خبر ندارم از دلِ دیوانه ام هنوز …

 

Sartrouville

09/09/2016