به چَشم هم زدنی چون زمانه می گذرد
ببین چگونه دَوان زآشیانه می گذرد
چُنان دلم زِ فِراقَت شد از بهار تُهی
تمامِ فصلِ دلم بی ترانه می گذرد
نشسته ام بَرِ بَحر و بر این افق نِگَرَم
مگر که دلبرِ من از کرانه می گذرد
رواقِ دیدۀ من شو تو پادشاهِ دِلَم
که لحظه هایِ چُنین، عاشقانه می گذرد
نشین کنارِ من اِی جان چو سَروِ نازِ چمن !
ببین بهارِ تو بر آستانه می گذرد
اُمیدِ حُسنِ حُضورَت دلیلِ بودنِ من
و یادِ تو به دِلَم غمگنانه می گذرد
هَلا! به گوشۀ چشمی نظر نِما که چه ها
که از نبودِ وجودَت بَر اهل می گذرد
بمان کنارِ من اِی گُل که وقتِ پیمان است
زمانِ غیبتِ تو جاهلانه می گذرد
P-Bagheri
Sartrouville