فرافکنی
سپتامبر 15, 2016
دومینو
سپتامبر 17, 2016

ساده نویسی

ساده نویسی و پرهیز از بکار بردن انواع و اقسام واژه های سخت و پیچیده، یکی از هنرهای نویسندگی است.

هر نویسنده ای نیاز به مخاطب دارد و بسته به اینکه مخاطبان او از چه گروه / گروه های اجتماعی هستند، عنوان مورد نظر خود را انتخاب کرده و واژگان مناسب مخاطبین خود را بکار میبرد.

نویسندگی نیز، به نوعی، بازاریابی است. همانگونه که هر بازار یابی، به تبع نوعی کالا، گوشه یا گوشه هایی از بازار را هدف قرار میدهد، برای هر نوع نوشتار هم مخاطب حکم بازار را دارد. نویسنده باید بداند که مخاطبش کیست و از چه طبقه اجتماعی است و یا اینکه خواست او هدف قرار دادن چه گروه یا طبقه ای است. چنانچه بخواهد تنها طبقه روشنفکر و تحصیلکرده و فرهیخته، خوانندگان نوشتارش باشند، سنگین نویسی و بکار بردن واژگان سخت و پیچیده و تخصصی میتواند کارساز باشد اما اگر هدف او افزایش آگاهی های عمومی جامعه باشد در تمامی سطوح و طبقات اجتماعی، بهتر آن است که از واژگان و عباراتی ساده و قابل فهم استفاده کند. برای چنین هدفی، بکار بردن واژگان دشوار و تخصصی و پیچیده کردن نوشتار و به قول عامه “قلمبه سلمبه نویسی” نه تنها دوای درد نیست، که بالعکس، خواننده، به محض برخورد به چنین عباراتی، قید الباقی نوشتار را زده، میبندد و به نوشتارهایی ساده تر و قابل فهم تر رجوع میکند و حتی امکان بروز نتیجه معکوس نیز دور از انتظار نیست. در چنین مواقعی، ننگاشتن بهتر است از نگارش نامفهوم برای مخاطب، که او را دور میکند از نتیجه مورد نظر نگارنده، که نه تنها جاذبه نیست، که نیروی دافعه ای است به مراتب خطرناکتر از ننگاشتن. که نگارنده را محدود میکند به صف مخاطبینی از پیش آگاه. گرچه ساده نویسی، کسر “شان” برخی از دوستان نویسنده و روزنامه نگار محسوب میشود اما حقیقتی است غیر قابل کتمان. و خود را تافته جدا بافته دانستن، یکی از دلایل بدبینی و دوری عامه مردم از طبقه روشنفکر، تحصیلکرده و فرهیخته است.

گلستان سعدی، درس زندگی است. اگر کامل و مفهومی خوانده شود بدون اغراق و تردید، معادل تجربه عمری است بیش از یکصد سال، اما چند نفر را میشناسیم که قادر به درک کامل نثر مسجع باشند؟ نه تحقیقا، که “تقریبا” هیچکس بجز برخی اساتید خاص ادبیات پارسی. اگرچه، سعدی، بر نثر و نظم زیبا اما سنگین خود واقف است، به عنوان افصح المتکلمین :

بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس

حد همین است سخندانی و زیبایی را

جامعه ما، جامعه ای است سرشار از محفوظات. فلسفه دان داریم اما فیلسوف نداریم. همه چیز بازمیگردد به آنچه آموخته ایم، بدون بیش و کم. جامعه ای است فارغ از اندیشه و اندیشیدن و به همین سبب، نخبه کش( رجوع شود به کتاب جامعه شناسی نخبه کشی).

ساده بنویسیم اگر میخواهیم مردم را به مطالعه ترغیب و به اندیشیدن وادار کنیم. جامعه سرشار از محفوظات و خالی از اندیشه، راه به ناکجا آباد میبرد.

ساده بنویسیم، که این خود کمکی است به ترمیم رابطه بدبینانه مردم نسبت به روشنفکران.

ساده بنویسیم اگر هدف ما افزایش آگاهی های عامه است، که رسالت اصلی یک نویسنده، بخصوص نویسنده سیاسی، “افزایش” و “توسعه” آگاهی های سیاسی در جامعه ای است که از فقر آن رنج میبرد. چنین فرآیندی، بدون تردید، منجر خواهد شد  به نزدیک شدن اندیشه ها و تفاهم نشات گرفته از درک متقابل و تعامل با کلیه آحاد جامعه مدنی  و در نتیجه، رسیدن به کمال مطلوب.

قلم بردار و نوک خامه کن تیز

به شیرین نغمه های رغبت انگیز