بر باد رفته
مارس 5, 2017
پرستش
مارس 8, 2017

صدای پای عشق؟

صدایِ پاست،

اینکه می شنوی

همیشه صدایِ پایِ عشق می آمد

صدایِ پایی آشنا با گوش های اَت

سال ها

با طَنینی حتّی آشناتَر از عشق.

و تو بودی و دستانی پُر مِهر و نَوازِشگَر

و آغوشی که بویِ بهار و یاس می داد

امّا

این بار، تنها صداست

فقط صدا

نه طنین است و نه عشق

که نِداست

نِدایی که تو را می خوانَد

به راهی برایِ رفتن

با بلیتی یک سویِه

در دستانی سرد

و نگاهی سرد تر

از زمستانی دلگیر و غمناک

و تو،

چه معصومانه

باور نداشتی

که برف می نشیند بر جایِ شکوفه

و انجمادِ عشق را …

ماندنی تهی از عشق؟

هرگز!

هنگامِ رفتن است و وِداع

هنگامۀ ماندن نیست…

 

Sartrouville

05/Mars/2017