سرانجام
مارس 20, 2017
نو بهاری دیگر
مارس 20, 2017

عاشقانه های بهاری

گیاهانِ گُلدان های اَم را آب می دهم

آبی می پاشم بَر برگ هایِ شان

تا ادامه دهند جوانه زدن هایِ بهاریِ شان را.

آبِ تازه برایِ ماهی هایِ قرمزِ کوچک اَم می ریزم

که تا زنده اند نفسی بکشند به راحتی و آرامش

و همسترم را

با مهربانی و نوازش، غذای اَش میدهم

تا بداند دست هایِ مهربانی هست

هنوز …

تا بهار راهی نیست

می نِشینَم

برگ هایِ خاطراتَم را مُروری می کنم

یک به یک

و هر دم، نگاهی به ساعت

و می شِمارم ثانیه ها را

تا “بهار” از در درآید

شاید…