و زمان
می نَوازَد چون باد
گیسوانَت را و
گونه هایَت را
و می پیچد
در گوش هایَت
چونان صدایِ باد …
و ترا میخواند
که نگویی :
ای کاش !
پنبه از گوش در آر!
که زمان
زندگی بهرِ تو آراسته است
و بگو و بِنِما
آنچه دل اَت خواسته است …
گره ای باز کن از ابرو!
دیدگانَت بُگشا!
بِنِگر از هر سو!
با دل اَت هَمرَه باش!
هر کجا رفت، رفیق رَه باش!
و بخوان
آوازی از تَهِ دل
و بشو هَمرَه دل
و دل اَت خالی کن
از گِلِه گی
وَ زِ بی حوصله گی
و بجای اَش
سبدی از مهر و محبّت بگذار
سبدی از عشق و شفقّت بگذار
که زمان
سهمِ ترا می دهد و می گذرد
و نمی پرسد
که چه کردی با خویش؟
و چه بی مهری ها
با دل خویش؟
زندگی را
عشق را
فریاد بزن !
Sartrouville
27/Oct/2016