عاشق و مست و پریشانِ نگاهِ تو شدم
مَسخِ آن رویِ دل انگیز و چو ماهِ تو شدم
دین و ایمان و وقارم همه از دستم رفت
مُشرِک و مُرتَد اَم و غرقِ گناهِ تو شدم
دیده بر هم نزنم تا که دمی باز آیی
نِگَهَم خیره به دَر، دیده به راهِ تو شدم
تا زنم پنجه بر آن رشتۀ مَوًاجِ سیَه
زائر و عابِدِ گیسویِ سیاهِ تو شدم
آمدم بر درِ تو با قَدَحِ باده و مِی
مستِ پیمانه و افتاده به چاهِ تو شدم
Sartrouville
09/Fev/2017