گاهی می روم کنار خیابان،
نه برایِ دیدن ساختمان ها
که برایِ دیدنِ مردمان و رفتارهای فردی و اجتماعی شان.
سیگاری روشن می کنم و می نِشینَم به تماشا.
عجله و تَلاطُمِ افکار از سَر و رویِ همه می بارَد.
از دکتر و مهندس و وکیل و مقامات دولتی تا رفتگر و ….
نوعی مکانیزم شکل یافته در جامعۀ بشری به نام “پیشرفت” !!!
که همه دنبال اویَند.
در کوچه و خیابان
در خانه و محل کار
تلاش و تلاش و تلاش
و گذر عمری که حتّی نیم نگاهی به آن نیست.
و همه در پیِ یافتن جنسِ ارزانتر و مرغوبتر، بدون آنکه بدانند بهایِ حقیقی آن را چگونه پرداخته اند.
نیم ساعت، یک ساعت، دو ساعت و شاید ساعت ها از این لحظاتِ بی بازگشت را می ریزند به پایِ چند درصدی از قیمت های پایین تر. و دست آخر نیز با چهره هایی خندان که نشان از بُرد دارد، خارج می شوند از فروشگاهی که بخشی از عُمرِشان را در آن جای گذاشته اند.
و راستی قیمت تمام شدۀ جنسی که چند ساعت برای اَش خرج کرده ایم چقدر بوده؟
هیچ محاسبه ای در کار نیست.
و هیچ محاسبه ای نیست برایِ ارزشِ وقت هایِ تلف شده.
نکته ای که هُشیارانِ جهان و جامعۀ بشری بدان آگاهند.
و همین “وقت های تلف شده” میشود وَجهِ اِفتِراقِ حقیقیِ انسان ها.
و چه جامعه ای است ساختۀ دستِ بشر،
که در بر گیرندۀ طیفِ وسیعی است از انسانها.
از مرده های متحرک تا زنده های بی جان …
Sartrouville
05/May/2017