حلقه های شکست
می 5, 2017
مدعی
می 6, 2017

مشاهده گر

گاهی می روم کنار خیابان،

نه برایِ دیدن ساختمان ها

که برایِ دیدنِ مردمان و رفتارهای فردی و اجتماعی شان.

سیگاری روشن می کنم و می نِشینَم به تماشا.

عجله و تَلاطُمِ افکار از سَر و رویِ همه می بارَد.

از دکتر و مهندس و وکیل و مقامات دولتی تا رفتگر و ….

نوعی مکانیزم شکل یافته در جامعۀ بشری به نام “پیشرفت” !!!

که همه دنبال اویَند.

در کوچه و خیابان

در خانه و محل کار

تلاش و تلاش و تلاش

و گذر عمری که حتّی نیم نگاهی به آن نیست.

و همه در پیِ یافتن جنسِ ارزانتر و مرغوبتر، بدون آنکه بدانند بهایِ حقیقی آن را چگونه پرداخته اند.

نیم ساعت، یک ساعت، دو ساعت و شاید ساعت ها از این لحظاتِ بی بازگشت را می ریزند به پایِ چند درصدی از قیمت های پایین تر. و دست آخر نیز با چهره هایی خندان که نشان از بُرد دارد، خارج می شوند از فروشگاهی که بخشی از عُمرِشان را در آن جای گذاشته اند.

و راستی قیمت تمام شدۀ جنسی که چند ساعت برای اَش خرج کرده ایم چقدر بوده؟

هیچ محاسبه ای در کار نیست.

و هیچ محاسبه ای نیست برایِ ارزشِ وقت هایِ تلف شده.

نکته ای که هُشیارانِ جهان و جامعۀ بشری بدان آگاهند.

و همین “وقت های تلف شده” میشود وَجهِ اِفتِراقِ حقیقیِ انسان ها.

و چه جامعه ای است ساختۀ دستِ بشر،

که در بر گیرندۀ طیفِ وسیعی است از انسانها.

از مرده های متحرک تا زنده های بی جان …

Sartrouville

05/May/2017