دلبر
آگوست 9, 2019
تحوّل یا تطوّر؟
آگوست 14, 2019

ملغمه

مقدمه:

در ابتدا باید ذکر نمایم که در نگارش این نوشتار، اهتمام نویسنده بر ساده نویسی و همه فهم بودن متن بوده و از بکار بردن واژه های سنگین و تخصّصی سیاسی تا حدّ امکان اجتناب شده است .

و نیز به لحاظ آنکه متنی است در بر گیرندۀ فرآیندی تاریخی ، سعی در رعایت بی طرفی شده و تحلیل وقایع سیاسی – اجتماعی بر اساس رویدادهای حقیقی به رشتۀ تحریر در آمده.

…………………………………………………..

هنگامی که مدیریت یکی از مراکز صنعتی را پذیرفتم، دوستی نصیحتی نمود که آویزۀ گوش کردم. گفت: اگه میخوای مدیر موفقی باشی دَرِ اطاقت رو به روی همه باز بذار، اینجوری از تمامی مجموعۀ تحت مدیریتت با خبر میشی و هیچ تغییر و تحوّلی از دید تو پنهان نخواهد ماند.

پند او همیشه در ذهنم ماندگار شد و به آن عمل کردم. گزارش های وزارتی و نظر سنجی های پرسنلی و آمار و ارقام نیز نشان از موفّقیّت می داد.

همیشه مروری می کنم بر رویدادهای پیش، هنگام و پس از انقلاب. بررسی نقاط ضعف و قوّت، اشتباهات و تند روی ها ووووو بسیاری از عواملی که کار جامعه را بدینجا کشاند. پیش از این نیزنوشتاری تحت عنوان نقدی بر انقلاب منتشر شد با هدف و درون مایه ای متفاوت با این نوشتار.

فکر می کنم وقوع انقلاب، ملغمه ای بود از توطئۀ غرب، اشتباهات محمّد رضا شاه و نا آگاهی توده های مردم و بخصوص اشتباهات عمیق و بعضا خیانت روشنفکرانِ زمان.

برای بررسی نسبتا عمیق چنین جریانی، لازم است که از ابتدای دوران حکومت پهلوی آغاز کنیم. به این دلیل می گویم “نسبتا” ، چون لازمۀ تحلیلِ کامل چنین جریانی، نیازمند کتابی است بسیار قطور که از حوصلۀ چنین نوشتاری خارج است.

در مورد عناوین و خلاصۀ عملکرد خاندان پهلوی، رجوع شود به نوشتار مدیران و بیلان که در سال 2016 به رشته تحریر درآمده و منتشر شد.

گرچه محمّد رضا شاه در پی کودتای بیست و هشت مرداد سال هزار و سیصد و سی و دو مجدّدا بر مصدر قدرت نشست امّا این تحوّلات ضربه محکمی بود برای بیدار شدن وی و ادامه دادن راه پدرش برای توسعۀ اقتصادی و صنعتی کشور. و از آن پس بود که وی روز به روز بیشتر بر منافع ملی تکیه کرده و بر تقویت و توسعۀ صنعتی کشور و بی نیازی به واردات غربی تاکید کرد. گرچه دست وی به واسطۀ عدم وجود و یا کمبود نیروهای متخصّص داخلی به دلیل بی سوادی اکثریت مردم و جوان بودن دانشگاههای کشور و نبود فارغ التحصیل به تعداد کافی برای رسیدن به چنین مرحله ای بسته بود امّا این آغاز راهی بود که به عدم وابستگی ختم می شد. نمونۀ سعی وی در این زمینه نیز فرستادن نیروهای تحصیلکرده به روستاها جهت سواد آموزی و کمک به توسعۀ علمیِ کشاورزی ( سپاه دانش و سپاه ترویج و آبادانی) است.

و اما در مورد اشتباه بزرگ محمّد رضا شاه، باید از بستن درهای ورودی اطّلاعات مستقیم از جامعۀ تحت مدیریت او و کانالیزه کردن چنین اطّلاعات حیاتی از طریق وزارتخانه های خاص که بنابر تشخیص خودشان که اغلب آمیخته با اشتباهاتی در تحلیل بود، و همچنین اعتماد بیش از حد وی به سیاست مداران غربی به جهت وجود روابط سیاسی نزدیک و دوستانه با آنان نام برد. چنین اعتماد مطلقی در صحنه سیاست بین الملل، امضای حکم قطعی سقوط خود است. و چنین نیز شد. زمانی که کارتر در کاخ نیاوران جام شراب خود را به سلامتی شاه می نوشید، در همان زمان نقشۀ سقوط وی که از چند سال پیش طرح شده بود در حال پیاده و اجرا شدن بود. مدت ها بود که تحلیلگران سیاسی غرب، بویژه آمریکا، حضور شاه را مانعی بر سر منافع دراز مدت خویش ارزیابی می کردند، هم به واسطۀ قدرت روزافزون اقتصادی – صنعتی کشور که به رکورد چهارده درصد رسیده بود و هم قدرت گرفتن نیروهای چپ گرا در جامعه. به گونه ای که تحلیل آنها در این زمینه، به قدرت رسیدن نیروهای چپ و قرار گرفتن کشور در دستان اتحاد شوروی بود. و برای پیش گیری از چنین رویدادی، چه پدیده ای بهتر از مذهب؟

هنگامی که یک مدیر، خود را از مجموعۀ تحت مدیریت اَش جدا می کند، بصورتی کاملا ناخواسته دیواری بین خود و جامعۀ تحت مدیریت اَش می کشد که مانع ورود اطلاعات صحیح خواهد شد. بخوبی به یاد دارم که همیشه اطرافیان شاه، اعم از نخست وزیر، وزرا و درباریان به دلیل موجّه نشان دادن عملکرد خود، سعی در بدون مشکل جلوه دادن جامعه داشتند. جامعه ای که علیرغم تلاش های شاه برای توسعه و پیشرفت، نشانه هایی از نارضایتی را، درست یا نادرست، به حق یا ناحق، بروز می داد امّا چنین اطلاعاتی هیچگاه به وی منتقل نشد تا هنگامی که به دلیل همه گیر شدن نارضایتی ها و انجام تظاهرات و شکل گیری اعتصاب های عمومی، پیشگیری از رسیدن چنین اطلاعاتی به وی غیرممکن گردید و همانجا بود که طی یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد که صدای انقلاب شما را شنیدم. شنیدنی که بسیار دیر بود و توطئه های غرب با کمک روشنفکران چپ گرا ( خواسته و یا ناخواسته) بطور کامل شکل گرفته و سِیلی شده بود که جلوگیری از آن امکان پذیر نبود، اگر هم چنین امکانی بود به دلیل کشتار و خونریزی زیاد، محمد رضا شاه تمایل به چنین کاری نداشت. نتیجۀ طبیعی چنین فرآیندی، اعلام کناری گیری وی و سپردن زمام امور به بختیار بود که آن هم نوشدارو پس از مرگ سهراب بود و بسیار دیر انجام  شد . از همان هنگام  شکست چنین رِفُرمی کاملا آشکار بود. چرا که بختیار نیز زمانی مصدر کار قرار گرفت که توطئۀ غرب به مراحل پایانی نزدیک میشد و آیت الله خمینی که تا آن زمان در قرنطینه نگهداری میشد (و به قول مبارزین و مخالفین سلطنت، حتی یک سیلی از بازجو نخورده بود)، با احترام تمام و با بسیج تمامی نیروهای اطلاعاتی و رسانه ای، توسط همان کشورها به فرانسه منتقل شده و انقلاب درحال شکل گیری کامل بود.

می گویم توطئۀ غرب، چون:

1 – اواسط دهه هفتاد، محمد رضا شاه طی مصاحبۀ تلویزیونی اعلام کرد که ما تا سال 1979 با غرب قرارداد فروش نفت داریم و به اجرای قرارداد مان متعهد هستیم اما پس از آن هیچ قولی برای فروش نفت نمی دهیم و ما هستیم که تصمیم می گیریم به چه کشورهایی و با چه بهایی نفت بفروشیم. در مورد خرید سلاح نیز رسما اعلام کرد که غرب تنها تامین کنندۀ سلاح و مهمّات ما نخواهد بود و رقبای شرقی ( بلوک شرق) نیز می توانند منبعی برای تامین سلاح و مهمّات نظامی ما باشند. چنین مصاحبه هایی بعلاوۀ چند مصاحبۀ جنجالی در مورد سابقۀ تاریخی ایران و سبقۀ تمدن آن از غرب و تحقیر آنان(بخصوص انگلیسی ها)، سبب شکل گیری توطئه ای شد در برکناری وی و آمدن آیت الله خمینی بعنوان یک به اصطلاح مبارز! قدیمی. در این راه، انگلستان و بزرگترین بنگاه خبری آن ( بی بی سی) سنگ تمام گذاشتند.

در آن زمان، نه اینترنت بود و نه موبایل و نه ماهواره و وسایل ارتباطی بین المللی فعلی. تنها راه ارتباطی با خارج از کشور و بالعکس، تلفن های راه دور بود که تعداد کانال های بسیار محدودی داشت و تماس با خارج از کشور و آزاد کردن دو صفر، گاهی چند ساعت بطول می انجامید. اگر کانال های اطلاع رسانی آیت الله خمینی چنین سیستم تلفنی بود هیچگاه عامّۀ مردم به صورت انبوه از اطّلاعیه های وی باخبر نمی شدند، اما بنگاه خبری بی بی سی، به عنوان کانال خبری رسمی آیت الله خمینی انجام وظیفه کرده و تمامی اطّلاعیه های وی را از طریق رادیو به داخل کشور منتقل می کرد و چنین بود که شب ها مردم گوش فرا می دادند به اطّلاعیه های وی از رادیو بی بی سی و فردای همان شب تظاهرات صدها هزار نفری شکل می گرفت. که اگر چنین کانال خبری رادیویی نبود شاید طی یک شب تا صبح حتّی یکصد نفر هم از چنین اعلامیه ای باخبر نمی شدند.

2 – اکثریت جامعۀ روشنفکری آن زمان متشکّل از ادیبان، شعرا ، نویسندگان و اساتید و تحصیل کرده های خارج و داخل کشور، چپ گرا بودند که بسیاری از آنان نیز نزد آحاد جامعه شناخته شده و به لحاظ معنوی و فکری نیز صاحب نفوذ، و اصولا اگر کسی حتّی با تحصیلات عالیه، مخالف رژیم شاهنشاهی نبود جزو جامعۀ روشنفکری محسوب نمی گردید. به عبارت دیگر، اوّلین و مهمترین شرط عضویت در جامعۀ روشنفکری، مخالفت با سلطنت بود.

همین روشنفکران، پرچمدار مبارزات ضد امپریالیستی و بالطبع، ضد سلطنت بودند. وضعیت به گونه ای بود که حتّی مشاوران تحصیلکردۀ آیت الله خمینی نیز او را ترغیب به شعار آزادی کمونیست ها و مجموعۀ چپ گرایان نمودند. حیله ای که بعدها با دستگیری و اعدام بسیاری از چپ گرایان آن زمان ( حتی اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران که خمینی و اطرافیان او را جزو روحانیت مترقّی میدانستند و علیرغم مخالفت بخشی از چپ گرایان ، از آنان حمایت نیز می کردند) به بهانۀ خیانت، مشخّص شد. جانبداری حزب تودۀ ایران، به عنوان مرکز و مادر احزاب چپ گرا، سبب انشقاق نهضت چپ ایران گردید و بدین ترتیب،  ضعیف شدن چپ گرایان سبب تسهیل روند حذف آنان از صحنۀ سیاسی کشور شد.

با انجام چنین روندی، تحلیل غرب از خروج شاه از کشور و تسلیم شدن ارتش و همراهی آن با آیت الله خمینی و بالطبع ، قیچی شدن انقلاب، علنی گردید. کار حمایت غرب از آیت الله خمینی به جایی رسید که حتّی به گونه ای علنی از ورود شاه به کشورشان ممانعت بعمل آوردند. لازم به ذکر است که با وجود تسلیحات غربی و مستشاران نظامی، ساختار ارتش شاهنشاهی کاملا غربی بود و چنانچه روند مبارزات مسلّحانه ادامه می یافت، با توجه به تعدّد و قدرت شبه نظامی و میلیشیاییِ نیروهای چپ گرا، قطعا قدرت سیاسی نیز در دست چنین نیروهایی قرار می گرفت و ایران بطور کل از نفوذ غرب خارج و تحت نفوذ بلوک شرق و اردوگاه سوسیالیزم و کمونیزم قرار می گرفت و به عنوان قدرت سیاسی – نظامی اوّل منطقه و همچنین با توجه به سلطۀ شوروی بر افغانستان ،  کل منطقۀ خاورمیانه از تسلّطِ غرب خارج و تحت نفود اردوگاه جهانی چپ قرار می گرفت.

با چنین تحلیلی، آیت الله خمینی وعدۀ آزادی های دموکراتیک را در شعارها و سخنرانی های پیش از انقلاب در راس تحوّلات مورد نظر خویش قرار داد. بعدها و پس از پیروزی انقلاب، اجرای تمامی این شعارها به گونه ای واژگونه انجام شد و نه تنها فعالیت نیروها، گروه ها و احزابِ چپ گرا محدود و ممنوع گردید و سران، اعضا و پیروانشان دستگیر، زندانی و بعضا اعدام گردیدند، بلکه به کل منکر دموکراسی و آزادی های دموکراتیک نیز شد.

3 – اشغال سفارت ایالات متّحدۀ آمریکا در تهران و آزادی گروگان ها فردای اعلام نتایج ریاست جمهوری آمریکا و به قدرت رسیدن جمهوری خواهان، نشان از توافق های پشت پردۀ سیاسی داشت. مضاف بر آن، سیاست های به ظاهر ضد آمریکایی آیت الله خمینی، سبب تعیین تحریم های صنعتی و بازرگانی و از طرف دیگر خرید نفت ارزان از ایران (کاهش نرخ نفت از بشکه ای چهل و هفت دلار در زمان شاه به بشکه ای شش دلار)  و فروش قطعات صنعتی به ایران از طریق دور زدن تحریم ها با قیمت های چند برابری و نجومی گردید. فرآیندی غارت گرانه که به لطف حضور حکومت اسلامی، کاملا و به گونه ای آشکار به سود غرب ارزیابی می شود.

در ادامۀ چنین فرآیندی، کاهش قدرت سیاسی – نظامی ایران در منطقه و ارتقاء قدرت سیاسی – اقتصادی – نظامی کشورهای کوچک منطقه و حتی عربستان سعودی که به لحاظ ژئوپولیتیک و اصول استراتژیک، توان مقابله با ایران را نداشتند، نشان داد که سیاست های غرب بر اساس عدم وجود کشوری بزرگ ، قدرتمند و تعیین کننده در منطقۀ خاورمیانه است. بر اساس چنین سیاستی، جنگ ایران و عراق، حمله به عراق و اشغال آن توسط نیروهای متّحد غرب و تجزیۀ آن به سه منطقۀ کرد، سُنّی و شیعه نشین ( هنوز رسما اعلام نشده امّا در عمل چنین تجزیه ای صورت پذیرفته) شکل گرفت و اکنون نیز بر اساس نقشه هایی تعیین شده از اوائل دهۀ هفتاد میلادی، تجزیۀ ایران نیز در دستور کار آن ها قرار دارد. افزایش تحریم های بین المللی فلج کننده و در نتیجه کاهش شدید قدرت اقتصادی و رونق فقر در کشور و سیاست های حکومت اسلامی در زمینۀ حمایت از گروه های تروریستی و کوبیدن بر طبل جنگ ( رجوع شود به نوشتار متفاوت ترین جنگ  نگارش همین نویسنده ) و ایجاد اختلافاتِ قومی در استان های مختلف و ناکارآمدی دولت در فرو نشاندن بحران های سیاسی و اقتصادی  که پیامدِ بر کرسی قدرت نشستن آیت الله خمینی است و آشکار شدن تز حکومت در برجای گذاشتن سرزمین سوخته پس از فروپاشی، نشانه هایی است آشکار از حقیقت چنین توطئه ای.

پ ن : امکان تفکیک و تحلیل هر کدام از عوامل عنوان شده بعلّت  درهم تنیدگی آنها، به گونه ای مجزّا غیر ممکن بوده و لذا بصورت مجموعه ای تلفیقی ارائه شده است.

پ ن : تمامی موارد ذکر شده، مجموعه ای بود بسیار خلاصه و فشرده از عواملی که نقشی اصلی و تعیین کننده در پیروزی به اصطلاح انقلاب اسلامی ایران داشتند. در این میان احتمال از قلم افتادن برخی از فرآیندها هم وجود دارد ولی به اعتقاد نگارنده و به احتمال قریب به یقین، همۀ آنها نیز زیر مجموعۀ این چند عامل اصلی قرار می گیرند.

13/Aug/19

Sartrouville