سی و اندی سال پیش، با روی کار آمدن حکومت اسلامی، بسیاری از روشنفکران، سیاستمداران، فعالان سیاسی، نویسندگان و شاعران مخالف حکومت، مجبور به مهاجرت به کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا شدند. از آن زمان تا کنون، همواره بحث اپوزیسیون حکومت اسلامی، نقل محافل سیاسی و اجتماعی بوده و موقعیت هایی نیز برای آنان در مقاطع مختلف پدید آمد که بهترین آن سال 1388 و در جریان کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری بود. جنبش سبز، بعلت گستردگی طیف هواداران، از چپ تا راست و از مذهبی تا آتئیست، در برگیرنده مردمی بود که خواهان تغییرات بودند. در این بین ، انتظار همگان از احزاب و گروه های اپوزیسیون ، همدلی و یکپارچگی و کنار گذاشتن اختلافات سیاسی و حزبی و در اولویت قرار دادن منافع ملی بود . اما، گرچه در تاریخ سیاسی ایران ، پیدایش و اعلام موجودیت احزاب، همواره با شعار حفاظت از منافع ملی بوده، اما تقریبا بدون استثنا، تمامی آنها زمانی که منافع ملی با منافع حزبی در تضاد قرار می گرفت، منافع حزبی را بر منافع ملی ترجیح می دادند. در مورد جنبش سبز نیز این قضیه تاریخی به گونه دیگری تکرار شد. تمامی گروه ها و احزاب مخالف ، سعی در مصادره جنبش به نفع خود داشتند و در این راه هیچگاه به منافع ملی توجهی نشد. در راهپیمایی ها و تظاهرات ، یکی با پرچم شیر و خورشید ، دیگری با پلاکارد و شعار حزبی و خلاصه هر کسی سنگ خود را به سینه زد و در این میان مقوله “اتحاد” و “منافع ملی” به فراموشی سپرده شد و بدینگونه بود که جنبش سبز با وجود حمایت میلیون ها هوادار ، به شکست انجامید و عملا از صحنه سیاسی کشور پاک شد. جنبشی عمیقا دموکراتیک که میتوانست برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران ، دربرگیرنده تمامی طیف های سیاسی باشد و اتحاد ملی را که لازمه مبارزه با ظلم و استبداد بود به منصه ظهور برساند. اما چرا این اتحاد صورت نگرفت ؟
برای پاسخ به این سوآل ، باز میگردیم به تاریخ سیاسی کشورمان .
کشور ایران ، زیست بوم نژاد ها، اقوام ، مذاهب و زبان های متنوعی است که گذشته از تنوع قومی ، زبانی ، نژادی و مذهبی ، در چند مقوله مشترکند : “تاریخ تمدن” ، “وطن” و “ملیت”. تا جایی که به خاطر دارم ، ایران یکی از نادر کشورهایی است در جهان ، که هیچگاه “سرود ملی” نداشته است . پیش از انقلاب ، سرود شاهنشاهی بود و پس از انقلاب سرود جمهوری اسلامی. در مورد پرچم نیز وضع به همین گونه است ، پیش از انقلاب پرچم ایران دارای نشان شیرو خورشید بود و پس از انقلاب ، نشان الله ، که هیچکدام ، نه در پرچم و نه در سرود ، نشانی از هویت ملی و تاریخی ایران نمی توان یافت .
مبدا تاریخ ما پیش از دوران پهلوی ، زمان هجرت پیامبر اسلام یعنی هجری شمسی و قمری بود و در دوران پهلوی ، آغاز پادشاهی هخامنشی و پس از انقلاب نیز دوباره تبدیل به هجری شمس شد که هیچکدام نیز نشان دهنده تاریخ تمدن ایران زمین نبوده و نیست . تاریخ تمدن ما نه تاریخ پادشاهان است و نه تاریخ جمهوری خواهان ، نه تاریخ ادیان الهی است و نه تاریخ ماده گرایان . تاریخ ما ، تاریخ هشت هزار ساله کهن ترین تمدن ثبت شده بشری است و تاریخ شروع پیشرفت های علمی و فرهنگی بشر. اگر مشاهده می شود کشورهای اروپایی و آمریکایی مبدا تاریخ خود را میلاد مسیح و اعراب حوزه خلیج فارس هجرت پیامبر اسلام قرار داده اند به دلیل نداشتن پیشینه تمدن و فرهنگ قابل اعتنا پیش از تاریخ های یاد شده است . در زمان آغاز تمدن ایرانیان ، برخی از این کشورها و حتی کشورهای اروپایی وجود خارجی نداشته اند و برخی نیز متشکل بوده اند از اقوام وحشی و قبیله ای که اثری از شهر نشینی در تاریخ آنان یافت نمی شود.
در مورد سرود و پرچم ، طی دهه های گذشته در واقع سرود و پرچم حکومتی داشته ایم و نه ملی. بعلت فقدان پرچم و سرود ملی ، هر کدام سرود خود را سر داده ایم و پرچم خود را برافراشته ایم و هنوز انتظار اتحاد داریم. پیش از انقلاب ، مخالفین سلطنت ، سرود شاهنشاهی سر نمی دادند و پس از انقلاب نیز مخالفین جمهوری اسلامی سر دادن سرود جمهوری اسلامی را برنمی تابند . ما نیازمند سرود و پرچمی هستیم که نمایانگر تمدن و تاریخ مدنیت ایران باشد .
نقطه ضعف و پاشنه آشیل ما نیز همین چند پدیده است ،اتحاد سیاسی میسر نیست مگر آنکه همگان ، همه گروه ها و احزاب ، به عنوان پایه و زیر بنا ، تاریخ مبدا تمدن ایران را به عنوان نقطه آغازین تاریخ ما مد نظر قرار دهند ، زیر پرچم ملی گرد آیند و سرود ملی سر دهند .
پاریس – مارس 2016