تاریخِ بشر، بالاخص تاریخِ معاصر، مَملوّ از انقلاب هایی است آنتاگونیستی و به لطفِ سلاح و سرنیزه. همواره رهبرانی پُر شور و انقلابی، و مردمی که با وعده هایِ آنان و به امید مدینۀ فاضله، پشتِ سر آنان براه افتاده و شور انقلابی و نبرد برای برقراری عدالت و…. بقیه را که همه می دانیم: ناکجا آباد.
مُشتی نوشتارهایِ نوستالژیکِ سیاسی نُما با خمیر مایه ای از کاربردِ واژه هایِ علوم سیاسی و مَملوّ از “مرگ بر” و “زنده باد” و ” جنایتکار” و “سزای اعمال جنایتکارانه” و …. که همگی دَرون مایه ای نوستالژیک داشته و خبر از تسویه حساب هایِ سیاسی و فردی می دهد و نوید! دوباره ای بر چوبه هایِ دار و جوخه هایِ تیرباران و خشک و تَر سوختن. و باز هم قتل و خونریزی و غارت و تباهی و تکرارِ همان چرخۀ معیوبِ چند دهۀ پیش.
که گویی می خواهیم، به عمد، تاریخ را تکرار کنیم، بی هیچ نتیجه ای برایِ مردمی سرگردان و در انتظارِ عدالت. و به هر کدام که می نِگری، یا رئیس جمهور خواهد شد و یا نخست وزیر و به جان شما کمتر از وزیر که اصلا صرف نمی کند.
و هیچگاه نخواسته ایم به پشتِ سرِ خود و به مردم و به سطوحِ آگاهی آنان از آنچه می پندارند و می کنند و به ما اقتدا و اعتماد کرده اند نظری بیَفکنیم. و همۀ ما، از ریز و دشت، آگاهی مردم را در تائیدِ خواسته ها و مَنِش خود می بینیم، و نه در آنچه باید باشد.
و هیچگاه سعی نکرده ایم اثراتِ “انقلاب” و کشتارها و تسویه حساب هایِ پس از آن و ویرانی ها و واپس گرایی هایِ مُتِرَتِّبِ بر آن را که در کشور ما و در کشورهایِ دیگر رخ داده بر طبقاتِ مختلفِ مردم آشکار سازیم. که مبادا به مخالفتِ با ما نیز برخیزند. و خود نیز اندیشه بر “خطرِ برتریِ کمیّت بر کیفیّت” را در هوادارانمان نکرده ایم. که هرچه هوادار بیشتر، ما بر حق تر. و غافلیم از آنکه نتیجۀ هواداریِ نا آگاهانه و نوستالژیک، همان خواهد بود که دیدیم و هنوز می بینیم.
و بعنوانِ روشنفکر یا اندیشمند و حتّی محقّقِ سیاسی، نمی اندیشیم که با خلاء ناشی از قدرت در صورتِ سقوطِ رژیم چه باید کرد؟ در شرایطی که گروه ها و احزاب سیاسی، حتّی بَر سَرِ الفبایِ اتّحاد که پیش از این در نوشتاری تحتِ عنوان “ملیت-نقطه مشترک” ذکر کرده ام و نوعی استاندارد در الفبایِ اتّحادِ تمامی گروههایِ سیاسی در کشورهایِ پیشرو و موفّق است، اتّفاقِ نظر نداریم چه برسد به ادارۀ کشوری با حکومتِ فروپاشیده. جالب اینجاست که بعلّت چُنین تَفَرّقی، و نیز بدبینیِ مردمِ داخل کشور به اپوزیسیونِ خارج، مجموعِ تعدادِ هوادارانِ همۀ احزاب شاید به بیش از صد هزار نفر نیز نرسد.
یکی از مهمترین دلایلِ ناخشنودی، بی اعتمادی و دوری و جداییِ مردم از روشنفکران جامعه نیز فرآیندِ جلودار بودنِ روشنفکرانِ جامعه و هواداریِ میلیون ها ناآگاه است. که نتیجۀ آن وقوعِ انقلاب هایی بوده که پیامدهایِ خشونت بار و سقوطِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ کشور را داشته است.
نه جانم، نه عزیزم، لازمۀ فرآیندِ پیشرفت های سیاسی، آگاهی هایِ گستردۀ مردمی است که در جستجویِ زندگیِ بهتر و آزادی هایِ دموکراتیک اَند. اگر خود را روشنفکر می دانیم ، باید بفهمیم که رابطۀ روشنفکر و مردم ، حکایت بُز و گوسفند نیست. با مرگ بر گفتن و خائن دانستنِ این و آن و بزرگ نُمایی ریزِ اشتباهاتِ گذشتۀ دیگران و وصلۀ عامل رژیم چسباندن به هر تنابنده ای که شعار “مرگ بر” سر ندهد هم هیچ نوع آگاهیِ سیاسی و اجتماعیِ عمیقی به مردم نخواهد رسید. مگر من و شما و هر فعال و روشنفکرِ سیاسی دیگری، عاری از اشتباه بوده ایم؟ رفیقِ عزیز! هیچ موتاسیونی نیز در این رابطه رخ نخواهد داد. برخورداری عامّۀ مردم از چُنین آگاهی هایی، شاید زمانی طولانی را طلب کند اما نتیجۀ آن قطعا جامعه ای خواهد بود آگاه و باب میل و طبعِ همان مردم. تعجیل در به نتیجه رساندن مبارزاتِ سیاسی، بدون پختگی لازم نزدِ مردم، فاجعه ای دیگر بدنبال خواهد داشت که وضع را از آنچه که اکنون هست بدتر خواهد کرد. راه و راه های میانبر را برای همیشه فراموش کنید. شما یا سیاسی نیستید و صرفا فیگور سیاسی می گیرید و یا تجربه کافی در تحلیل و آینده نگری مسائلِ سیاسی ندارید.
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آئین سروری داند (حافظ )
من، پشتیبانیِ یک نفر آگاه را به پشتیبانیِ میلیون ها نا آگاه اَرجَح می دانم.
به دنبال آگاهیِ مردم باشیم، بدونِ تعجیل، با صبر و حوصله، و به دور از خود خواهی هایِ فردی، سازمانی و حزبی، که این “تنها” و “تنها” راهِ رهایی مردم از چنگالِ استبداد است. باز هم تکرار می کنم، هیچ راه میانبری برای رسیدن به آزادی و دموکراسی وجود ندارد. و بر این باور باشیم که در طولِ تاریخ، هیچگاه سلاح و سرنیزه، ره آوردی دموکراتیک برای مردم نداشته است.
به مثابهِ یک فرآیند دموکراتیک که جریان و سمت و سوی آن از قاعده به راس هِرَم است، مردمِ آگاه، خود، رهبرانِ خود را انتخاب خواهند کرد، نیازی به رهبری ، مشاوره و توصیۀ ما و امثالِ ما نخواهند داشت.
Sartrouville
25/Dec/2016