بر مزارم بنویسید سفر کرد، نَمُرد
بنویسید که جُز رازِ دلِ خویش نَبُرد
بنویسید که از مَطلَعه تا وقتِ سفر
بجُز از غُصه و اندوهِ دلِ ریش نخورد
بر مزارم بنویسید که دیوانه برفت
بنویسید ز بتخانه و میخانه برفت
بنویسید زِ جور و ستمِ عشق گریخت
فارغ از فُرقَتِ یار و غمِ جانانه برفت
بر مزارم بنویسید که انسان بوده است
بنویسید که سرگشته و حیران بوده است
بنویسید که در جمعیتِ عقل و خِرَد
عاشق دلبَرَکی مست و پریشان بوده است
بر مزارم بنویسید سفر کرد و برفت
بنویسید که چون باد ، گذر کرد و برفت
بنویسید چو مهری نرسیدش زِ کسی
مردمان را چه سبکبار ، نظر کرد و برفت
Sartrouville