چه زود چهره ات در هم شکست!
چه زود دست هایت پینه بست!
پینه دستانت
تداعی پیشانی هایی است پرپینه
که نرمی پوست دستان بار زحمت به دوش نکشیده شان را
از دستان کودکانه ات وام گرفته اند.
چه زود بزرگ شدی کودکم!
و چه عبوسانه به روزگار مینگری
و می پنداری
که خنده را تنها از تو دریغ کرده
و چشمانت
و نگاهت
عدالت را به سخره گرفته است ...