کودتا یا نمایش ؟
جولای 16, 2016
جنگ نان
جولای 23, 2016

چرا رنسانس ؟

اروپایِ قرون وسطی، قارّه ای تحت تسلط مذهب و کلیسای کاتولیک است. قارّه ای است سراسر خُرافه  و جهل. سرزمینی است که فرمانروایان اصلی آن، نه پادشاهان، که کلیسای کاتولیک و در راس آن، پاپ قرار دارد. سرزمینی است که مردم برای خرید زمین در بهشت، تمام داراییِ ناچیز خود را به کلیسا می دهند. قارّه ای است که پادشاهانش، مستقیم و غیر مستقیم، تحت سیطره و نفوذ کلیسا قرار دارند و در حقیقت ، این مذهب است که حکم می رانَد…. و چنین است که پادشاهان نیز مشروعیت خود را از کلیسا می گیرند، حکومتهایی است مذهبی که پایه هایَش بر جهل مردم بنا نهاده شده و گالیله هایش را سر به دار می نهد.

از دیگر سو، در شرق و خاور میانه ، دولت عثمانی و حکومت های مبتنی بر اسلام شکل گرفته. مذهبی که با راهزنی در سرزمین عربستان به قدرت رسید و با جنگ و کشتار و ویران سازی کشورهای متمدن و پیشرو نظیر پارس، توسعه یافته و اکنون تهدیدی است برای اروپای کاتولیک . کاتولیکی که اورشلیم را سرزمین مسیح می داند و به طریق اولی، آن را جزو قلمرو خود به حساب می آورد.

جنگ های صلیبی شکل می گیرد، پاپ ، همه کشته شده گان جنگ را می آمرزد، سربازان صلیبی پس از سوگند رسمی، یک صلیب از پاپ دریافت می کنند و سرباز رسمی کلیسا محسوب می شوند و این به معنای نوعی رقابت بین فرمانروایان رسمی کشوری و کلیسا است و کلیسا پیروز این رقابت است چرا که عامّۀ مردم خدا ترس و غرق شده در جهل و خرافه، فرار از جهنم را در پشتیبانی از کلیسا می جویند.

باز می گردیم به اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم و باز هم خاورمیانه و مذهب و درب های بهشت. 1981 تا 1989 ، سرباز ایرانی، که خود را سرباز امام زمان می داند، برای رفتن به بهشت، در میدان مین گوی سبقت از هم رده های خود می رُباید و در ابتدای قرن بیست و یکم و در اوج سرعت سرسام آور پیشرفت علم و تکنولوژی ، سرباز داعشی، مواد منفجره به کمر می بندد تا با کشتن کُفّار درب های بهشت را بر روی خویش بگشاید، نوعی فرار از جهنم و عذاب الهی. در اینجا نیز، نوعی رقابت بین مدرنیته و مذهب وجود دارد، بین علم و جهل، بین حقیقت و خُرافه.

نکته ای که پس از گذشته هفت تا هشت قرن ، هنوز پیش زمینۀ چنین جنگ هایی را تشکیل می دهد، حضور پر رنگ مذهب در جامعۀ جدا مانده از علم و معرفت است و تشابه عجیبی نیز در سخنان و عملکرد رهبران مذهبی این دو دوره بسیار دور از هم وجود دارد. در قرون وسطی، پاپ ، سربازان کلیسا را به بهشت می فرستاد و در قرن بیستم و بیست و یکم ، آیت الله خمینی و رهبران داعش ، هر کدام جداگانه ،  به عنوان نمایندگان و نشانه های پروردگار در زمین ، وعدۀ بهشت می دهند.

امّا، در اروپای معاصر، چه می گذرد؟ چگونه کلیسایی که ازدواج پادشاه نیز بایستی با مجوّز آن صورت می گرفت ، اکنون دنباله روی جامعه و دولت های لاییک است و به دنبال تغییر قوانینی است که تا پیش از آن کوچکترین شکّی در درستی آن ها گناه کبیره محسوب می شده و مستحق مجازات های شدید تا حد مرگ بوده است ؟ رُخداد چند صد سالۀ گذشته چه بوده که کلیسا را تا به این حد به انفعال کشانده و به حاشیه رانده است ؟ چگونه انکیزیسیون یا دادگاه های تفتیش عقاید کلیسا به رهبری و ریاست کاردینال ها با چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای تبدیل به بازجویی های پلیسی و تشکیل دادگاه های مدنی علیه کاردینال فرانسوی شده است ؟ و چرا معجزۀ به حاشیه رانده شدن کلیساها در آمریکای جنوبی و در مورد مساجد در خاورمیانه اتفاق نیفتاده است ؟

پاسخ این سوآل را می توان در واژه “رنسانس” یا “نوزایی” جستجو کرد. نوعی از تحوّل فرهنگی، علمی و اجتماعی که طی سه قرن و به همّت روشنفکران و گالیه های زمان ، در اروپا به وقوع پیوست و لذا، رواج دهندگان مذهب و مخالفین علم را، که قدرت خود را در جهل و بی سوادیِ مردم جستجو می کردند به انفعال کشاند و به حاشیه راند.

بدون شک، با توسعه و گسترش علم و تکنولوژی و دسترسی روزافزون به اطلاعات و همچنین گسترش و ارتقاء سواد کلاسیک مردم، چنین سرنوشت محتومی در انتظار سیستم ها و حکومت های مبتنی بر مذهب خواهد بود. به خاطر داریم رای نزدیک به 99 درصدی مردم ایران را به جمهوری اسلامی. اکنون اما، به زحمت و خوش بینانه می توان تصور درصد بالاتر از ده را در صورت انجام همه پرسی برای پایداری رژیم مذهبی ایران متصور شد. این تفاوت فاحش ، نه تنها محصول عملکرد نامناسب حکومت بوده، بلکه ، آگاهی هایی که طی چند قرن در اروپا گسترش یافت و سبب سقوط کلیسا شد، در اثر گسترش علم و سرعت روزافزون ارتباطات وسیع بین المللی ، طی دو سه دهه در ایران به وقوع پیوست. بگذریم از اینکه چنین اتفاقی هنوز در عراق و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس رخ نداده و حتی در نتیجۀ فقدان چنین پدیده ای، بهار عربی در کشورهای  تونس، الجزایر، در اثر جهل مردم و به قدرت رسیدن حکومت های مذهبی، تبدیل به پاییز عربی شد، پدیده ای که پیش بینی آن چندان مشکل نبود چرا که در چنین جوامعی، مسجد نشینان، حاکمان فکری مردم اَند  و همان جنگ و تنش و رقابت بین کلیسا و حکومت برای سیطره بر مردم در قرون وسطای اروپا، اکنون در کشورهای عربی مانند مصر و تونس در جریان است. فاجعه بار تر از این ، تسلط مطلق مفتی ها در عربستان و کشورهای عقب مانده عربی حوزه خلیج فارس است. جایی که زنان در بهترین حالت ، هم ردۀ شتر ارزیابی می شوند. گرچه تحوّل این جوامع بسیار به طول خواهد انجامید، اما بدون شک اتفاق خواهد افتاد.

تبعات رنسانس بود که در نهایت، کشورها را به جهان های اول تا سوم تقسیم کرد. در این میان به یک استثنای بزرگ در رابطه با نفوذ مذهب در میان کشورهای جهان اول بر می خوریم، ایالات متحده آمریکا، کشوری که دست بر قضا، به لحاظ علم و تکنولوژی ، پیشرفته ترین کشور جهان است.

شاید یکی از دلایل نفوذ مذهب در میان مردم این کشور فوق پیشرفته، بدون حاکمیت رژیم مذهبی، سیستم آموزشی فاقد فلسفه و حکمت ایالات متحده باشد. نوعی نظام آموزشی مبتنی بر علم ناب. اما ، عمده ترین دلیل گرایش های مذهبی مردم، می تواند عدم حضور کلیسای کاتولیک قرون وسطایی و جنایات آن در ایالات متحده باشد. عمدۀ انگیزه مردم اروپا در گرایش به سمت لائیسیته ، جنایات کلیسای کاتولیک طی قرون متمادی بوده ، قرن هایی که هنوز کشوری به نام ایالات متحده آمریکا تشکیل نشده بود و در نتیجه، ایجاد ایالات متحده دقیقا پس از دوران رنسانس، سبب استفاده از مواهب علمی – فرهنگی رنسانس بدون لمس اجحاف و جنایات کلیسای کاتولیک و لذا فارغ از مذهب زدگی و همراه با گرایش های مذهبی بود. هرچند، مذهبِ غالب در ایالات متحده، پروتستان است که ضدیّت نسبتا زیادی با کلیسای کاتولیک و قوانین خشک و تغییر ناپذیر آن داشته و دارد. استفاده از واژه “پروتستان” نیز مؤید چنین نظری است.

بجز این استثنا، در سایر موارد، به لحاظ آماری، رنسانس علمی – فرهنگی و گسترش آگاهی های علمی  و اجتماعی در جوامع مختلف، نسبت مستقیم با کاهش نفوذ مذهب در شهروندان و افزایش تعداد آتئیست های جوامع داشته است. به عبارت دیگر، روز به روز و به موازات گسترش و ارتقاء سطح علمی در میان شهروندان، جوامع به سمت و سوی لائیسیته و اعتدال و گریز از افراطی گری پیش میروند. گرچه، به موازات پیشرفت روند این پدیده، تقابل آنتاگونیستی شدیدتری از جانب افراطیون ، اعم از مذهبی و ناسیونالیست ، با آن صورت می گیرد، اما، در نهایت ، پیروزی از آن علم، فرهنگ مدنی، مدرنیته و اعتدال خواهد بود.