
اروپای قرون وسطا، زخم خورده و جان به لب رسیده از تسلط و جنایات کلیسای کاتولیک، به سمت و سوی رنسانسی کشیده شد که با مبارزه روشنفکران زمانه به منصه ظهور رسید و سبب ساز جهش علمی عظیمی شد که رنسانسش نام نهادند. اما پی آمد جهش های علمی ناشی از رنسانس، تکامل و تحول فرهنگی و اجتماعی بود که تحقق آن چند قرن به طول انجامید. انتقال آگاهی های علمی، فرهنگی و اجتماعی طبقه روشنفکر به سطوح پائین تر جامعه، فرآیندی بود که نه یک شبه، بلکه زمانی معادل چند قرن لازم داشت تا اختلاف عمیق و وسیع سطح آگاهی عمومی را به نقطه ای برساند که نه تنها واژه هایی مانند دموکراسی و لائیسیته مورد پذیرش عامه مردم قرار گیرد بلکه در بطن جامعه به صورت "فرهنگ" نهادینه شود.
به عبارت دیگر، اروپای لائیک و دموکرات امروزه نتیجه مبارزه و پایمردی دانشمندان و روشنفکران اروپایی در انجام انقلاب فکری و علمی و کوشش بی وقفه و زمان بر آنان در طول چند قرن برای افزایش آگاهی و خروج عامه مردم از جهل علمی و فرهنگی "مذهب خواسته" بود.
جهان امروزه در حال گذار از پارادایمی به پارادایم دیگر، به گونه ای، شباهت هایی با اروپای قرون وسطی دارد. مقاومت بعضا خشونت آمیز با تحول و مدرنیته موج سومی، نشان از شکاف و اختلاف عمیق، شدید و ریشه ای میان جوامع پیشرفته و دموکراتیک از یک سو و جوامع سنتی و عقب مانده از قافله علم و تمدن از سوی دیگر دارد. آنچه اکنون به عنوان تروریسم مطرح است، نه فقط نشانه اعتقادات مذهبی، بلکه نشانه ایزوله بودن جوامع مذهبی از دیگر جوامع و در نتیجه، غفلت از همراهی با پیشرفت های فرهنگی، اجتماعی و علمی بشر است . تقابل فرهنگ موج سومی با جوامع بدوی است. نمونه های چنین تفاوت های آشکاری را میتوان در جامعه کنونی عربستان سعودی و جوامع غربی مشاهده کرد. جامعه ای که نیمی از جمعیت آن ( زنان ) هنوز حق رانندگی و خروج از خانه بدون همراهی شوهر یا یک مرد را ندارد و بنا به فتوای اخیر مفتی های عربستان ، به تازگی از حالت شیء خارج شده و با ارتقاء درجه ، به دریافت حکم "حیوان" مفتخر گردیده، چگونه می تواند درک درستی از تحول و پیشرفت فرهنگی، اجتماعی و علمی داشته باشد؟ بدون تردید، چنین جوامعی نیازمند به رنسانس علمی و فرهنگی اند.
یکی از اشتباهات استراتژیک و ایرادات اساسی به عملکرد کشورهای پیشرفته غربی ، تلاش آنان به تزریق دموکراسی و مدرنیته به چنین جوامعی است . برای پایان دادن به درگیری های این دو جناح از جامعه بشری ، راهکار دیگری لازم است . نیاز عمده جوامع مذهبی و بدوی ، "آگاهی " است ، پیآمد انتشار آگاهی در سطح و عمق جامعه ، بدون شک رنسانسی دیگر خواهد بود ، این بار نه در اروپا ، بلکه در سطح جهان و در کل جامعه بشری .
جهانی شدن میسر نخواهد شد مگر با رنساسی دیگر.